حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

اجازه خواستن جدبن قیس از جنگ، قول پیامبر ص برای وی، و آنچه از قرآن درباره‏اش نازل گردید

اجازه خواستن جدبن قیس از جنگ، قول پیامبر ص برای وی، و آنچه از قرآن درباره‏اش نازل گردید

بیهقی از طریق ابن اسحاق از عبدالله بن ابی بکر بن حزم روایت نموده که وی گفت: رسول خدا صدر غزوه‏های خود به هر طرفی که بیرون می‏رفت، چنان وانمود می‏ساخت که وی خواهان رفتن به‌جایی دیگری است، به جز غزوه تبوک که وی گفت: «ای مردم، من در طلب قوم روم هستم»، و آنها را از هدف آگاه ساخت، و این در زمانی اتفاق افتاده بود که سختی، شدّت گرما و قحطی دامن گیر کشور بود، و در فرصتی بود که میوه‏ها رسیده بودند. مردم ماندن و سکونت در میوه‏ها وسایه‏های خود را دوست داشتند، و کوچ کردن از آن را ناخوشایند می‏دیدند، در حالی که رسول خدا صروزی در آمادگی این کار قرار داشت، به جد بن قیس گفت: «ای جد، آیا می‏خواهی در جنگ بنی اصفر شرکت کنی؟» گفت: ای رسول خدا، به من اجازه برده و مرا در فتنه نینداز، قومم میداند که کسی ازمن برای زنان شیفته‏تر نیست، و من می‏ترسم که آن زنان بنی اصفر را ببینم، آنها مرا در فتنه اندازند، بنابراین ای رسول خدا، به من اجازه بده، و پیامبر صاز وی روی گردانیده گفت: «به تو اجازه دادم». پس خداوند تعالی نازل فرمود:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓۚ أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْ[التوبة: ۴۹].

ترجمه: «و بعضی از ایشان کسی است که می‏گوید مرا اجازه ده و مرا در فتنه نینداز، آگاه باش که در فتنه افتاده‏اند».

می‏گوید: در فتنه‏ای که وی با تخلفش از رسول خدا صبه ترجیح دادن نفس خود از نفط پیامبر واقع گردید (بزرگتر) از آن بود که موصوف از افتادن در آن توسط زنان بنی اصفر می‏هراسید:

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ[التوبة: ۴۹].

ترجمه: «و بی‌شک جهنم احاطه کننده کافران است».

برای کسی می‏گوید که دنبال وی قرار دارد. و مردی از جمله منافقین است: در گروهی نروید و بسیج نشوید، پس خداوند تعالی نازل فرمود:

﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ[التوبة: ۸۱].

ترجمه: «بگو: آتش دوزخ از این هم گرمتر است اگر بفمند».

می‏گوید: بعد از آن رسول خدا صدر سفر خود جدی گردید، و مردم را به جهاد امر نمود، توانگران را به نفقه و حمل نمودن مردم در راه خدا (توسط آماده سازی اسب، شتر و غیره) تشویق و ترغیب نمود. بنابراین مردانی از اهل غناءو سرمایه حمل نمودند، و نیکی کردند، و عثمان سدر این غزوه مصرف و کمک بزرگی نمود، که کسی بزرگتر از آن انفاق نکرده بود، و بر دویست شتر (نیروهای مجاهدین) را انتقال داد [۳۵۰]. این چنین در تاریخ ابن عساکر (۱۰۸/۱) آمده، و این را بیهقی درالسیر (۳۳/۹) از عروه سبه اختصار روایت کرده است. و در البدایه (۳/۵) این را از ابن اسحاق از زهری و یزید بن رومان و عبدالله بن ابی بکر و عاصم بن عمر به مانند آن،ذکر نموده.

و طبرانی این را از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: هنگامی که به رسول خدا صخواست به غزوه تبوک برود، به جد بن قیس گفت: «درباره جهاد بنی اصغر چه می‏گویی؟» گفت: ای رسول خدا، من مردی زن دوست هستم، و هر گاهی زنان بنی اصفر را ببینم در فتنه می‏افتم، آیا به من اجازه نشستن می‏دهی، و مرا در فتنه نمی‏ندازی؟ پس خداوند این را نازل فرمود:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓۚ أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْ[التوبة: ۴۹].. هیثمی (۳۰/۷) [۳۵۱].

می‏گوید: در این یحیای حمانی آمده، و ضعیف می‏باشد.

[۳۵۰] ضعیف مرسل. ابن عساکر (۱/۱۰۸) و بیهقی (۹/۳۳) و طبری (۳/۱۰۲:۱۰) از عروه بطور مرسل. [۳۵۱] سند آن ضعیف است. طبرانی در «الکبیر» (۱۲/۱۲۲) و در آن حمانی چنانکه هیثمی (۷/۳۰) می‌گوید ضعف است.