حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

قصّه مردی سیاه

قصّه مردی سیاه

بیهقی از انس سروایت نموده که مردی نزدی رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا، من مرد سیاه رنگ، و زشت چهره هستم، مال هم ندارم، آیا اگر علیه آنها بجنگم تا کشته شوم داخل جنت می‏شوم؟ گفت: «بلی». آنگاه پیش رفت و جنگید تا این که کشته شد. و رسول خدا صدر حالی نزد او آمد که کشته شده بود. فرمود: «خداوند رویت را نیکو گردانیده، و بویت را خوشبو، و مالت را زیاد». و افزود: «من دو همسر وی را از حورالعین دیدم، که بر جبه‏اش که بر خود دارد، نزاع می‏نمودند، تا در میان پوست و جبه وی داخل شوند» [۵۰۶]. این چنین در البدایه (۱۹۱/۴) آمده. و حاکم این را همچنین - مانند آن، چنان که، در الترغیب (۴۴۷/۲) آمده، روایت نموده، و گفته است: به شرط مسلم صحیح است.

[۵۰۶] بیهقی در «الدلائل» (۴/۲۹۱) در سند آن مؤمل بن اسماعیل است که صدوق و بدحفظ است چنانکه در «التقریب» (۲/۱۹۷) آمده. همچنین حاکم به مانند را روایت کرده و گفته: صحیح است به شرط مسلم.