حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

در خانه‏های پیامبر ص نه چراغی روشن می‏گردید، و نه آتش افروخته می‏شد

در خانه‏های پیامبر ص نه چراغی روشن می‏گردید، و نه آتش افروخته می‏شد

احمد -که راویانش صحیح‌اند- از عائشه لروایت نموده، که گفت: اهل بیت ابوبکر شران گوسفندی را از طرف شب، برای ما فرستادند، من (آن را) محکم گرفتم و رسول خدا صقطع نمود -یا این که گفت: رسول خدا صمحکم گرفت و من قطع نمودم-. (راوی) می‏گوید: عائشه لبه کسی که با او حرف می‏زد گفت: این در نبودن چراغ بود. و این را طبرانی نیز روایت نموده و افزوده است: گفتم: ای ام المؤمنین، نزد چراغ (چرا نمی‏کردید)؟ گفت: اگر نزد ما روغن غیر [۱۰۸]چراغ می‏بود حتماً آن را می‏خوردیم [۱۰۹]. این چنین در الترغیب (۱۵۵/۵) آمده. و این را همچنین ابن جریر، چنان که در الکنز (۳۸/۴) آمده، روایت کرده. و نزد ابویعلی از ابوهریره سروایت است که گفت: بر آل رسول خدا صماه‏ها می‏گذشت، ولی در خانه یکی از آنها چراغی روشن نمی‏گردید، و آتشی هم در آن افروخته نمی‏شد، اگر روغنی به دست می‏آوردند، آن را بر (سر) خود می‌مالیدند، و اگر چربی به دست می‏آوردند، آن را می‏خوردند [۱۱۰]. این چنین در الترغیب (۱۵۴/۵) آمده. هیثمی (۳۲۵/۱۰) می‏گوید: این را ابویعلی روایت نموده، و در آن عثمان بن عطا خراسانی آمده که ضعیف می‏باشد، وی را دحیم ثقه دانسته، و بقیه رجال وی ثقه‏اند.

و نزد احمد از ابوهریره سروایت است که گفت: بر اهل رسول خدا صنصف ماه می‏گذشت، باز مهتاب دیگر می‏گذشت، ولی در خانه‏ها آتشی افروخته نمی‏شد، نه برای نان، و نه هم برای غذا. پرسیدند: ای ابوهریره پس آنها با چه چیزی زندگی می‏کردند؟ پاسخ داد: با دو سیاه: خرما و آب. و آنها همسایگانی از انصار داشتند - خداوند ایشان را پاداش خیر دهد-، آنان گوسفندان و شتران شیر خواره‏ای داشتند [۱۱۱]و برای آنها مقداری شیر ارسال می‏نمودند [۱۱۲]. هیثمی (۲۱۵/۱۰) می‏گوید: اسناد آن حسن است. و بزار نیز این را روایت کرده است.

و بخاری و مسلم از عروه از عائشه لروایت نموده‏اند که وی می‏گفت: ای خواهرزاده‏ام، به خدا سوگند، ما هلال ماه را می‏دیدیم، باز بار دیگر هلال ماه نو را می‏دیدیم، باز دیگر بار هلال نو را می‏دیدیم سه مهتاب را در دو ماه (می‏دیدیم)، و (این دو ماه و اندی طوری سپری می‏گردید که) در خانه‏های رسول خدا صآتشی افروخته نمی‏شد. پرسیدم: ای خاله، پس چه چیز باعث قوام زندگی‌تان می‏شد؟ گفت: دو سیاه: خرما و آب. جز این که رسول خدا صهمسایگانی از انصار داشت، و آنها گوسفندان و شتران شیرخواره‏ای داشتند و از شیر آنها برای رسول خدا صمی‏فرستادند، و او آن را به ما می‏نوشانید [۱۱۳]. این چنین در الترغیب (۱۵۵/۵) آمده. و این را همچنین ابن جریر مانند آن روایت نموده، و احمد آن را به اسناد حسن روایت کرده، و بزار از ابوهریره سبه این مضمون را، چنان که در المجمع (۳۱۵/۱۰) آمده، روایت نموده است. و ابن جریر همچنین از عائشه لروایت نموده، که گفت: ما چهل (روز) درنگ می‏نمودیم، و در خانه رسول خدا صآتش و غیر آن را نمی‏افروختیم. پرسیدم: پس شما با چه چیز زندگی می‏کردید؟ گفت: با دو سیاه: با خرما و آب، آن را هم اگر می‏یافتیم. این چنین در الکنز (۳۸/۴) آمده. و ترمذی از مسروق روایت نموده، که گفت: نزد عائشه لرفتم، از من طعامی طلب نموده گفت: هرگاهی سیر شوم، بعد از آن اگر بخواهم گریه کنم، گریه می‏کنم. پرسیدم: چرا؟ گفت: حالتی را به خاطر می‏آورم که رسول خدا صدر آن دنیا را ترک گفت، به خدا سوگند، وی از نان و گوشت دو بار در یک روز سیر نشده بود!! [۱۱۴]این چنین در الترغیب (۱۴۸/۵) آمده. و نزد ابن جریر از وی لروایت است که گفت: رسول خدا صسه روز پیاپی از نان گندم از ابتدایی که به مدینه آمد، و تا این که به راهش رفت، سیر نگردید. و نزد وی همچنین از وی سروایت است که گفت: آل محمّد از نان جو دو روز پی در پی تا این که رسول خدا صدرگذشت، سیر نشدند. و نزد وی همچنین از عائشه ل، چنان که در الکنز (۳۸/۴) آمده، روایت است که گفت: رسول خدا صدرگذشت ولی از دو سیاه -خرما و آب- سیر نشد. و در روایتی از بیهقی عائشه لگفته است: رسول خدا صسه روز متوالی سیر نشد،و اگر می‏خواستیم سیر می‏شدیم، ولی وی دیگران را بر نفس خود ترجیح می‏داد [۱۱۵] [۱۱۶]این چنین در الترغیب (۱۴۹/۵) آمده.

[۱۰۸] این چنین در اصل و در الترغیب آمده، و ممکن است «غیر» زائد باشد. [۱۰۹] ابویعلی (۶۴۷۸) منذری می‌گوید: راویان آن ثقه هستند به جز عثمان بن عطاء خراسانی. نگا: «مجمع الزوائد» (۱۰/۳۲۵) آلبانی آن را در «ضعیف الترغیب» (۱۹۰۶) ضعیف دانسته است. [۱۱۰] صحیح. احمد (۶/۹۴) به شماره (۲۴۵۱۲) آلبانی آن را در «صحیح ترغیب و ترهیب» (۳۲۷۶) آورده است. [۱۱۱] گوسفندان و شترانی که دیگر برای استفاده شیر به آنها داده بودند. [۱۱۲] احمد (۹۲۲۱)، (۲۴۳۰۱)، (۲۴۴۴۲) هیثمی آن را حسن دانسته است. [۱۱۳] بخاری (۶۴۵۹) و مسلم (۲۹۷۲). [۱۱۴] منکر است. ترمذی (۲۳۵۷) آلبانی در «ضعیف الترغیب» (۱۸۹۸) آن را منکر دانسته است. [۱۱۵] یعنی در ضمن نیاز به آن، آن را به دیگر محتاجان می‏داد و ایثارگری می‏نمود. م. [۱۱۶] این روایت منکر است چنانکه در «ضعیف الترغیب» (۱۸۹۸) آمده است.