در خانههای پیامبر ص نه چراغی روشن میگردید، و نه آتش افروخته میشد
احمد -که راویانش صحیحاند- از عائشه لروایت نموده، که گفت: اهل بیت ابوبکر شران گوسفندی را از طرف شب، برای ما فرستادند، من (آن را) محکم گرفتم و رسول خدا صقطع نمود -یا این که گفت: رسول خدا صمحکم گرفت و من قطع نمودم-. (راوی) میگوید: عائشه لبه کسی که با او حرف میزد گفت: این در نبودن چراغ بود. و این را طبرانی نیز روایت نموده و افزوده است: گفتم: ای ام المؤمنین، نزد چراغ (چرا نمیکردید)؟ گفت: اگر نزد ما روغن غیر [۱۰۸]چراغ میبود حتماً آن را میخوردیم [۱۰۹]. این چنین در الترغیب (۱۵۵/۵) آمده. و این را همچنین ابن جریر، چنان که در الکنز (۳۸/۴) آمده، روایت کرده. و نزد ابویعلی از ابوهریره سروایت است که گفت: بر آل رسول خدا صماهها میگذشت، ولی در خانه یکی از آنها چراغی روشن نمیگردید، و آتشی هم در آن افروخته نمیشد، اگر روغنی به دست میآوردند، آن را بر (سر) خود میمالیدند، و اگر چربی به دست میآوردند، آن را میخوردند [۱۱۰]. این چنین در الترغیب (۱۵۴/۵) آمده. هیثمی (۳۲۵/۱۰) میگوید: این را ابویعلی روایت نموده، و در آن عثمان بن عطا خراسانی آمده که ضعیف میباشد، وی را دحیم ثقه دانسته، و بقیه رجال وی ثقهاند.
و نزد احمد از ابوهریره سروایت است که گفت: بر اهل رسول خدا صنصف ماه میگذشت، باز مهتاب دیگر میگذشت، ولی در خانهها آتشی افروخته نمیشد، نه برای نان، و نه هم برای غذا. پرسیدند: ای ابوهریره پس آنها با چه چیزی زندگی میکردند؟ پاسخ داد: با دو سیاه: خرما و آب. و آنها همسایگانی از انصار داشتند - خداوند ایشان را پاداش خیر دهد-، آنان گوسفندان و شتران شیر خوارهای داشتند [۱۱۱]و برای آنها مقداری شیر ارسال مینمودند [۱۱۲]. هیثمی (۲۱۵/۱۰) میگوید: اسناد آن حسن است. و بزار نیز این را روایت کرده است.
و بخاری و مسلم از عروه از عائشه لروایت نمودهاند که وی میگفت: ای خواهرزادهام، به خدا سوگند، ما هلال ماه را میدیدیم، باز بار دیگر هلال ماه نو را میدیدیم، باز دیگر بار هلال نو را میدیدیم سه مهتاب را در دو ماه (میدیدیم)، و (این دو ماه و اندی طوری سپری میگردید که) در خانههای رسول خدا صآتشی افروخته نمیشد. پرسیدم: ای خاله، پس چه چیز باعث قوام زندگیتان میشد؟ گفت: دو سیاه: خرما و آب. جز این که رسول خدا صهمسایگانی از انصار داشت، و آنها گوسفندان و شتران شیرخوارهای داشتند و از شیر آنها برای رسول خدا صمیفرستادند، و او آن را به ما مینوشانید [۱۱۳]. این چنین در الترغیب (۱۵۵/۵) آمده. و این را همچنین ابن جریر مانند آن روایت نموده، و احمد آن را به اسناد حسن روایت کرده، و بزار از ابوهریره سبه این مضمون را، چنان که در المجمع (۳۱۵/۱۰) آمده، روایت نموده است. و ابن جریر همچنین از عائشه لروایت نموده، که گفت: ما چهل (روز) درنگ مینمودیم، و در خانه رسول خدا صآتش و غیر آن را نمیافروختیم. پرسیدم: پس شما با چه چیز زندگی میکردید؟ گفت: با دو سیاه: با خرما و آب، آن را هم اگر مییافتیم. این چنین در الکنز (۳۸/۴) آمده. و ترمذی از مسروق روایت نموده، که گفت: نزد عائشه لرفتم، از من طعامی طلب نموده گفت: هرگاهی سیر شوم، بعد از آن اگر بخواهم گریه کنم، گریه میکنم. پرسیدم: چرا؟ گفت: حالتی را به خاطر میآورم که رسول خدا صدر آن دنیا را ترک گفت، به خدا سوگند، وی از نان و گوشت دو بار در یک روز سیر نشده بود!! [۱۱۴]این چنین در الترغیب (۱۴۸/۵) آمده. و نزد ابن جریر از وی لروایت است که گفت: رسول خدا صسه روز پیاپی از نان گندم از ابتدایی که به مدینه آمد، و تا این که به راهش رفت، سیر نگردید. و نزد وی همچنین از وی سروایت است که گفت: آل محمّد از نان جو دو روز پی در پی تا این که رسول خدا صدرگذشت، سیر نشدند. و نزد وی همچنین از عائشه ل، چنان که در الکنز (۳۸/۴) آمده، روایت است که گفت: رسول خدا صدرگذشت ولی از دو سیاه -خرما و آب- سیر نشد. و در روایتی از بیهقی عائشه لگفته است: رسول خدا صسه روز متوالی سیر نشد،و اگر میخواستیم سیر میشدیم، ولی وی دیگران را بر نفس خود ترجیح میداد [۱۱۵] [۱۱۶]این چنین در الترغیب (۱۴۹/۵) آمده.
[۱۰۸] این چنین در اصل و در الترغیب آمده، و ممکن است «غیر» زائد باشد. [۱۰۹] ابویعلی (۶۴۷۸) منذری میگوید: راویان آن ثقه هستند به جز عثمان بن عطاء خراسانی. نگا: «مجمع الزوائد» (۱۰/۳۲۵) آلبانی آن را در «ضعیف الترغیب» (۱۹۰۶) ضعیف دانسته است. [۱۱۰] صحیح. احمد (۶/۹۴) به شماره (۲۴۵۱۲) آلبانی آن را در «صحیح ترغیب و ترهیب» (۳۲۷۶) آورده است. [۱۱۱] گوسفندان و شترانی که دیگر برای استفاده شیر به آنها داده بودند. [۱۱۲] احمد (۹۲۲۱)، (۲۴۳۰۱)، (۲۴۴۴۲) هیثمی آن را حسن دانسته است. [۱۱۳] بخاری (۶۴۵۹) و مسلم (۲۹۷۲). [۱۱۴] منکر است. ترمذی (۲۳۵۷) آلبانی در «ضعیف الترغیب» (۱۸۹۸) آن را منکر دانسته است. [۱۱۵] یعنی در ضمن نیاز به آن، آن را به دیگر محتاجان میداد و ایثارگری مینمود. م. [۱۱۶] این روایت منکر است چنانکه در «ضعیف الترغیب» (۱۸۹۸) آمده است.