حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

قصّه ثابت بن دحداحه

قصّه ثابت بن دحداحه

واقدی از عبدالله بن عمار خطمی روایت نموده، که گفت: ثابت بن دحداحه سروز احد در حالی روی آورد، که مسلمانان پراکنده، و در حیرت بودند، آنگاه شروع به فریاد نمودن کرد: ای انصار! به طرف من بیایید، به طرف من بیایید. من ثابت بن دحداحه هستم، اگر محمّد صکشته شده باشد، خداوند زنده است و نمی‏میرد، در دفاع از دین‌تان بجنگید، که خداوند پیروز گرداننده و ناصر شماست. در این موقع تعدادی از انصار به طرف وی برخاستند، و او با همان کسانی که از مسلمانان همراهش بودند، شروع به حمله نمود، در مقابلش گروه قویی ایستاد که در آن رؤسای مشرکین چون خالد بن ولید، عمروبن العاص، عکرمه بن ابی جهل و ضراربن خطاب بودند، و به جنگ علیه‏شان آغاز کردند، که در این میان خالدبن ولید بر وی حمله نمود،و او را با نیزه مورد اصابت قرار داد و نیزه را به جانش فرود برد، و او در حالی که (درگذشته بود) [۵۴۷](به زمین) افتاد، و آنانی که از انصار با وی همراه بودند،نیز به قتل رسیدند. گفته می‏شود: اینها آخرین کسانی بودند که (در آن روز) از مسلمانان به قتل رسیدند [۵۴۸]. این چنین در الاستیعاب (۱۹۵/۱) آمده است.

[۵۴۷] این و کلمه بعدی داخل پرانتز از الاستیعاب نقل شده‏اند، و در اصل کتاب: «در آن افتید» آمده. [۵۴۸] بسیار ضعیف. ابن عبدالبر آن را در «الاستیعاب» (۱/۱۹۵) از طریق واقدی که متروک است.