حدیث جابر س در این باب
امام احمد از جابربن عبدالله بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صخود را برای مردم موقف [۲۶۸]عرضه مینمود، و میگفت: «آیا مردی هست که مرا بهسوی قوم خود ببرد؟ چون قریش مرا از ابلاغ کلام پروردگارم ﻷمنع نمودهاند»، آنگاه مردی از همدان نزدش آمد. رسول خدا صگفت: «تو از کجا هستی؟» آن مرد گفت: از همدان. پیامبر صپرسید: آیا قومت از قدرت دفاع وحمایت برخوردارند گفت: بلی. بعد، آن مرد از این که قومش عهد وی را بشکنند، ترسید و نزد رسول خدا صآمده گفت: نزد ایشان رفته و خبرشان میکنم، باز در (موسم) سال آینده نزدت میآیم. پیامبر صگفت: بلی. به این صورت او رفت، و وفد انصار در (ماه) رجب آمد [۲۶۹]. هیثمی (۳۵/۶) میگوید: رجال وی ثقهاند. و حافظ در الفتح (۱۵۶/۷) این را به اصحاب سنن، و امام احمد نسبت داده، و میگوید: این را حاکم صحیح دانسته. و در (۳۴۳/۱) در «بیعت بر نصرت» در حدیث جابر سنزد امام احمد گذشت که گفت: پیامبر خدا صده سال در مکه ماندگار شد و مردم را در منزلهایشان: در عکاظ و مجنه و هنگام موسمهای (حج) پیگیری و دنبال مینمود و میگفت: «چه کسی مرا جای میدهد، و چه کسی مرا نصرت میدهد، تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمایم، و برای وی جنت باشد؟». ولی هیچ کسی را نمییافت که وی را جای دهد، و نصرت و یاری رساند، حتی که مردی وقتی از یمن یا از مضر بیرون میآمد، قوم و اقربایش نزد وی آمده میگفتند: از فرزند قریش بر حذر باش، تا تو را در فتنه نیندازد! و پیامبر صدر میان اقامتگاهایشان میرفت و آنها با انگشتان به سویش اشاره میکردند. تا این که خداوند ما را از یثرب به طرف وی فرستاد، و ما او را جای دادیم و تصدیقش نمودیم، به این صورت مردی از ما بیرون میرفت به وی ایمان میآورد، و او قرآن را به وی میآموخت، و آن شخص به طرف خانواده خود باز میگشت، و آنهابا اسلام آوردن وی اسلام میآوردند، تا این که هیچ خانهای از خانههای انصار باقی نماند، بعد گروهی از مسلمانان در آن وجود داشتند، که اسلام را ظاهر و آشکار مینمودند، مگر این که از آن همه (انصار) مشورت نمودند، و گفتیم: تا چه وقت پیامبر خدا صرا رها کنیم که در کوههای مکه بگردد، رانده شود و بترسد؟! آنگاه هفتاد مرد از ما به طرف وی حرکت نمودند، تا این که در موسم نزدش رسیدند، و ما با وی در گردنه عقبه وعده (ملاقات) گذاشتیم، و یک تن و دو تن گرد آمدیم، تا این که همه جمع شدیم، و گفتیم: ای رسول خدا با تو بر چه بیعت کنیم؟... [۲۷۰]و حدیث را متذکر گردیده. این را حاکم (۶۲۵/۲) روایت نموده میگوید: از اسناد صحیح برخوردار است.
[۲۶۸] در موسمهای حج. م. [۲۶۹] صحیح. احمد (۳/۳۹۰). [۲۷۰] صحیح. احمد (۳/۳۲۲) و حاکم (۲/۶۲۵) و آن را صحیح دانسته است.