حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

اتّفاق و اتحاد امیران قریش در مکر و دسیسه سازی علیه رسول خدا ص

اتّفاق و اتحاد امیران قریش در مکر و دسیسه سازی علیه رسول خدا ص

طبرانی از عروه سبه شکل مرسل روایت نموده، که گفت: رسول خدا صپس از حج بقیه ذی الحجه، محرم و سفر [۱۹۳]را درنگ نمود، بعد از آن مشرکین قریش بر دسیسه و مکر خود، وقتی که گمان نمودند، رسول خدا صبیرون شدنی است، متّحد شدند و دانستند که خداوند در مدینه برای وی پناهگاه و کسانی را که از وی دفاع نمایند، مهیا گردانیده است، و خبر اسلام آوردن انصار، و آن عده از مهاجرین که به‌سوی آنها بیرون رفته بودند نیز به آنها رسیده بود، آنگاه با هم اتفاق نمودند، که رسول خدا صرا بگیرند، یا وی را به قتل برسانند، یا زندانی اش کنند - یا او را بر زمین بکشند، عمروبن خالد در این شک نموده - یا بیرونش کنند و یا بسته نمایند، در این حال خداوند او را از مکر و حیله آنها خبر داد. و چنین فرمود:

﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَۚ وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ ٣٠[الانفال: ۳۰].

ترجمه: «و هنگامی را (یاد کن) که کافران دسیسه و نقشه طرح می‏کردند تا تو را به زندان بیفکنند، یا بکشند یا (از مکه) بیرون کنند، آنها تدبیر می‏کردند، و خداوند هم تدبیر می‏کرد، و خدا بهترین تدبیرکنندگان است».

و برای رسول خدا صهمانروزی که در آن منزل ابوبکر سآمده بود، خبر رسیده بود که مشرکین از طرف شب بر وی، وقتی که بیگاه به بستر خود برود، شبیخون می‏زنند).

[۱۹۳] این در پایان سال سیزدهم بعثت جناب‌شان ص، و اوایل سال چهاردهم اتفاق افتاده بود.