قول ابوبکر برای عمر س هنگام وفاتش
ابن جریر طبری (۴۳/۴) از طریق سیف روایت نموده که: ابوبکر سپس از خارج شدن خالد بهسوی شام مریض شد همان مریضی که در آن در خلال چند ماه در گذشت. و مثنی سدر حالی تشریف آورد، که ابوبکر سدر آن وقت به مرگ نزدیک شده بود، و خلافت را برای عمر وصیت نموده بود، و مثنی خیر را به وی رسانید. ابوبکر سگفت: عمر را نزدم بیاورید. عمر سآمد، و او به عمر گفت: ای عمر آنچه را به تو میگویم، بشنو، و بعد به آن عمل کن، من امیدوارم در همین روزم -و روز دوشنبه بود- بمیرم، اگر من مردم، قبل از این که بیگاه کنی مردم را جمع و با مثنی به جنگ بفرست، و اگر تا شب باقی ماندم، قبل از این که صبح کنی باید مردم را با مثنی به جنگ بفرست، و هیچ مصیبتی شما را، اگر چه بزرگ باشد، از امر دینتان و سفارش پروردگارتان مشغول نسازد،و مرا در وقت وفات رسول خدا صدیدی و آنچه را انجام دادم، هم دیدی، و خلق به مصبیتی مانند آن مصیبت دچار نشدهاند، و به خدا سوگند، اگر من از امر خدا و روسل وی کوتاهی میکردم، حتماً خداوند ما را با خذلان خود مواجه ساخت، و جزای مان را میداد، و مدینه را آتش فرا میگرفت.