منع و انکار پیامبر ص و منع نمودن بر امّ کبشه
طبرانی از امّ کبشه ل-زنی است از عذره، عذره بنی قضاعه- روایت نموده، که گفت: ای رسول خدا! آیا به من اجازه میدهی که در لشکر فلان و فلان وارد شوم. گفت: «نخیر». امّ کبشه گفت: ای رسول خدا، من نمیخواهم بجنگم، بلکه میخواهم مجروحین و مریضان را مداوا نمایم، یا مریضان را آب بدهم. فرمود: «اگر سنّت نمیگردید، و گفته نمیشد که: فلان بیرون گردیده به تو اجازه میدادم، بنشین» [۷۲۱]. هیثمی (۳۲۳/۵) میگوید: این را طبرانی در الکبیر والاوسط روایت نموده، و رجال آنها رجال صحیحاند.
[۷۲۱] صحیح. طبرانی در «الکبیر» (۴۳۱) و ابن سعد (۸/۳۰۸) و «الاوسط» (۲۲۹).