جنگیدن و حمله وی در روز قادسیه به تنهاییاش
ابن ابی شیبه، ابن عائذ ابن سکن، سیف بن عمر، طبرانی و غیر ایشان -به سند صحیح- از قیس بن ابی حازم سروایت نمودهاند که گفت: در قاسیه حاضر بودم، سعد س(امیر) مردم بود،و عمرو بن معدیکرب در صفها دور زده میگفت: ای گروه مهاجرین! شیرهای دلیر باشید، چون فارسی وقتی که نیزه خود را اندازد، ناامید میگردد، در این هنگام فرماندهی [۶۴۶]از فرماندهان (فارس) وی را به تیر زد، و تیر در نوک کمانش اصابت نمود، آنگاه عمرو بر وی حمله نمود، و او را با نیزه زد وستون فقراتش را شکست، و بعد نزدش پایین گردید، و تجهیزاتش را گرفت.
و ابن عساکر این را از طریق دیگر طویلتر از آن روایت نموده، و در آخر آن آمده: ناگهان تیری به سویش آمد، و در کوهه زینش اصابت نمود، وی بر صاحب آن تیر حمله نمود، و او را چنان که کنیز گرفته میشود گرفت، و در میان دو صف گذاشتش، بعد از آن سرش را قطع نموده گفت: اینطور بکنید.
و واقدی از طریق عیسای خیاط روایت نموده، که گفت: عمروبن معدیکرب سدر روز قادسیه به تنهایی اش حمله نمود، و در میان آنها شمشیر زد، بعد مسلمانان در حالی به وی پیوستند، که کفّار محاصرهاش نموده بودند، و او در میانشان شمشیر میزد، و مسلمانان آنها را از وی راندند.
و طبرانی از محمدبن سلّام جمحی سروایت نموده، که گفت: عمر برای سعد بنوشت: من تو را با دو هزارتن امداد نمودم: عمروبن معدیکرب و طلیحه بن خویلد.
دولابی از ابوصالح بن وجیه سروایت نموده، که گفت: در سال بیست و یکم بود که واقعه نهاوند اتّفاق افتاد، و نعمان بن مقرّن کشته شد، و بعد از آن مسلمانان شکست خوردند، عمروبن معدیکرب سدر آن روز آن قدر جنگید، تا جایی که فتح نصیب گردید، و جراحت او را (به زمین) انداخت، و در قریه روذه وفات نمود. این چنین در الاصابه (۱۸/۳) آمده است.
[۶۴۶] در نص «اسوار» استعمال شده که: قائد فارسیان، پیشرو سواران، مرد ماهر و دانا در تیراندازی را افاده میکند، و ما در ترجمه همان معنای اول آن را انتخاب نمودیم. م.