علاقمندی و شوقش به جنّت در وقت جنگ
وی همچنین (۳۹۴/۳) از ابوعبدالرحمن سلمی سروایت نموده، که گفت: در صفین با علی سحاضر شدیم، و دو مرد را برای او موظّف کردم. وقتی قوم در غفلتی میبود، بر آنها حمله مینمود، و تا این که شمشیرش را خون آلود نمیکرد بر نمیگشت، آنگاه گفت: مرا معذور دارید، به خدا سوگند، تا این که شمشیرم کند نشد برنگشتم. (راوی) میگوید: در حالی که علی سدر میان دو صف به شتاب میرفت عمار و هاشم بن عتبه برا دیدم، پس عمار سگفت: ای هاشم، این، به خدا سوگند، از امر خود مخالفت خواهد نمود، و عسکرش را تنها خواهد گذاشت. بعد از آن گفت: ای هاشم، جنت زیر درخشنده هاست [۶۴۴]، امروز با دوستان ملاقات میکنم: محمّد و حزبش. ای هاشم اعور -(یک چشم) -، در یک چشمی که داخل معرکه و دشواری نشود خیری نیست. میگوید: آنگاه هاشم سپرچم را حرکت داد و گفت:
اعور بيغي اهلد مـحلاً
قد عالج الـحياه حتى ملاً
لا بد آن يفلّ او يفلا
میگوید: بعد از آن به وادیی از وادیهای صفین روی آورد. ابوعبدالرحمن میافزاید: من یاران محمّد صرا دیدم عمار سرا چنان دنبال مینمودند که گویی وی برایشان نشانه و علم باشد.
این را همچنین ابن جریر، چنان که در البدایه (۲۷۰/۷) آمده، روایت کرده، و درحدیث وی آمده که گفت: عمار سرا دیدم، که وقتی به هر وادیی از وادیهای صفین که به راه میافتاد، آن عده از اصحاب رسول خدا صکه آنجا بودند، وی را دنبال میکردند، و او را دیدم که نزد هاشم بن عتبه -وی پرچمدار علی سبود- آمد و گفت: ای هاشم، پیش برو، جنت زیر سایههای شمشیرهاست و مرگ در نوک نیزهها، دروازههای جنت باز شدهاند و حور عین خود را زینت نمودهاند، امروز با دوستا ملاقات میکنم، محمّد و حزبش. بعد از آن او و هاشم حمله نمودند، و به قتل رسیدند -خداوند تعالی رحمتشان کند-. میگوید: آنگاه علی و یارانش شبر اهل شام چون یک نفر به یکبارگی حمله کردند، و گویی که آن دو -عمار و هاشم ب- نشانه و علم برای آنها بودند. این را همچنین طبرانی و ابویعلی به طول آن، و امام احمد به اختصار، روایت نمودهاند. هیثمی (۲۴۱/۷) میگوید: رجال احمد و ابویعلی ثقهاند.
[۶۴۴] یعنی زیر شمشیرهایی است که در جریان جنگ برق میدهند و میدرخشند.