حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

علاقمندی و شوقش به جنّت در وقت جنگ

علاقمندی و شوقش به جنّت در وقت جنگ

وی همچنین (۳۹۴/۳) از ابوعبدالرحمن سلمی سروایت نموده، که گفت: در صفین با علی سحاضر شدیم، و دو مرد را برای او موظّف کردم. وقتی قوم در غفلتی می‏بود، بر آنها حمله می‏نمود، و تا این که شمشیرش را خون آلود نمی‏کرد بر نمی‏گشت، آنگاه گفت: مرا معذور دارید، به خدا سوگند، تا این که شمشیرم کند نشد برنگشتم. (راوی) می‏گوید: در حالی که علی سدر میان دو صف به شتاب می‏رفت عمار و هاشم بن عتبه برا دیدم، پس عمار سگفت: ای هاشم، این، به خدا سوگند، از امر خود مخالفت خواهد نمود، و عسکرش را تنها خواهد گذاشت. بعد از آن گفت: ای هاشم، جنت زیر درخشنده هاست [۶۴۴]، امروز با دوستان ملاقات می‏کنم: محمّد و حزبش. ای هاشم اعور -(یک چشم) -، در یک چشمی که داخل معرکه و دشواری نشود خیری نیست. می‏گوید: آنگاه هاشم سپرچم را حرکت داد و گفت:

اعور بيغي اهلد مـحلاً
قد عالج الـحياه حتى ملاً
لا بد آن يفلّ او يفلا

می‏گوید: بعد از آن به وادیی از وادی‏های صفین روی آورد. ابوعبدالرحمن می‏افزاید: من یاران محمّد صرا دیدم عمار سرا چنان دنبال می‏نمودند که گویی وی برای‌شان نشانه و علم باشد.

این را همچنین ابن جریر، چنان که در البدایه (۲۷۰/۷) آمده، روایت کرده، و درحدیث وی آمده که گفت: عمار سرا دیدم، که وقتی به هر وادیی از وادی‏های صفین که به راه می‏افتاد، آن عده از اصحاب رسول خدا صکه آنجا بودند، وی را دنبال می‏کردند، و او را دیدم که نزد هاشم بن عتبه -وی پرچمدار علی سبود- آمد و گفت: ای هاشم، پیش برو، جنت زیر سایه‏های شمشیرهاست و مرگ در نوک نیزه‏ها، دروازه‏های جنت باز شده‏اند و حور عین خود را زینت نموده‏اند، امروز با دوستا ملاقات می‏کنم، محمّد و حزبش. بعد از آن او و هاشم حمله نمودند، و به قتل رسیدند -خداوند تعالی رحمت‌شان کند-. می‏گوید: آنگاه علی و یارانش شبر اهل شام چون یک نفر به یکبارگی حمله کردند، و گویی که آن دو -عمار و هاشم ب- نشانه و علم برای آنها بودند. این را همچنین طبرانی و ابویعلی به طول آن، و امام احمد به اختصار، روایت نموده‏اند. هیثمی (۲۴۱/۷) می‏گوید: رجال احمد و ابویعلی ثقه‏اند.

[۶۴۴] یعنی زیر شمشیرهایی است که در جریان جنگ برق می‏دهند و می‏درخشند.