خروج صهیب از مکه به عنوان مهاجر و گفتگویش با جوانان قریش
بیهقی از صهیب سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صفرمود: «دار هجرت شما به من نشان داده شده، زمینی است شوره زار در میان دو دشت سنگزار، یا هجر میباشد، یا یثرب».
میگوید: و رسول خدا صبهسوی مدینه خارج گردید، و ابوبکر سهمراهش بود، و من هم تصمیم بیرون رفتن با وی را داشتم، ولی جوانانی از قریش مرا باز داشتند، بنابراین آن شبم را میایستادم، و نمینشستم، آنها گفتند: خداوند وی را به عوض شما به شکمش مشغول گردانیده است - اما در واقع (از شکمم) شکایت نداشتم - بدین خاطر آنان خوابیدند. آنگاه خارج شدم، ولی عدّهای از آنان بعد از این که حرکت نموده بودم به خاطر برگردانیدنم به من رسیدند، به آنان گفتم: اگر برای شما اوقیه هایی [۲۳۲]از طلا بدهم، راهم را باز میگذارید و به من وفا مینمایید؟ آنان این را قبول نمودند، و من نیز با ایشان به مکه رفتم و گفتم: پایین زیر دری دروازه حفر کنید، که در آن اوقیههایی است، و نزد فلان زن بروید و آن دو لباس را بگیرید. و بیرون رفتم تا این که نزد پیامبر خدا صدر قباء قبل از این که از آنجا برود، آمدم. هنگامی که مرا دید فرمود: «ای ابویحیی فروش فایده نمود». عرض نمودم: ای رسول خدا، هیچ کس قبل از من نزدت نیامده است، و این را جز جبرائیل ÷دیگری برایت خبر نداده است [۲۳۳]. این چنین در البدایه (۱۷۳/۳) آمده. و طبرانی نیز مانند این را روایت نموده، هیثمی (۶۰/۶) میگوید: در این گروهی است که آنان را نشناختم و این را همچنین ابونعیم در الحلیه (۱۵۲/۱) روایت کرده است.
[۲۳۲] اوقیه» معیاری است برای وزن، برابر یک ششم اقه، این معیار پیش از این برابر با چهل درهم بود که بعداً برابر با شصت درهم شد ودر اصطلاح زرگران برابر با دوازده درهم است، و جمع آن اواقی است، و در این نص چهل درهم را افاده میکند. به نقل از فرهنگ لاروس و با تصرف و زیادت. م. [۲۳۳] صحیح لغیره. ابن هشام در سیره اش (۱/۲۸۹) بصورت معلق و مرسل از ابی عثمان نهدی که میگوید: من رسیده است که صهیب... و حاکم نیشابوری آن را بصورت موصول روایت کرده است (۳/۳۹۸) از حدیث ثابت از انس و از حدیث ایوب از عکرمه بصورت مرسل. حاکم آن را به شرط مسلم صحیح دانسته است و این روایت از خود حدیث صهیب شاهد دارد. طبرانی در «مجمع» (۶/۶۰) و بیهقی چنانکه در «البدایة» (۳/۱۷۳، ۱۷۴) آمده. نگا: «تحقیق فقه السیرة» (۱۶۸).