اصحاب و خوردن برگ در راه خدا أو بعضی حکایتهایشان در تحمل گرسنگی
طبرانی از انس سروایت نموده، که گفت: هفت تن از اصحاب رسول خدا صیک خرما را مکیدند، و برگهای افتاده را میخوردند تا جایی که گوشههای دهانشان زخمی شد [۱۵۴]. هیثمی (۳۲۲/۱۰) میگوید: در این خلید بن دعلج آمده و او ضعیف میباشد.
و ابن ماجه -به اسناد صحیح- از ابوهریره سروایت نموده: آنها که هفت تن بودند دچار گرسنگی شدند. میگوید: آنگاه رسول خدا صهفت خرما به من داد، برای هر انسان یک خرما [۱۵۵]. این چنین در الترغیب (۱۷۸/۱) آمده.
و نزد ابن سعد (۳۲۹/۴) از ابوهریره سروایت است که گفت: روزی از خانهام به طرف مسجد رفتم، و فقط گرسنگی مرا بیرون ساخته بود، و تنی چند از اصحاب رسول خدا صرا یافتم، آنها گفتند: ای ابوهریره در این ساعت چه چیز تو را بیرون ساخته است؟ گفتم: گرسنگی. گفتند: به خدا سوگند، ما را نیز همین طور. آنگاه برخاستیم و نزد رسول خدا صرفتیم. گفت: «در این ساعت چه شما را آورده است؟» گفتیم: ای رسول خدا ص، ما را گرسنگی آورده است!! میگوید: رسول خدا صطبقی را که در آن خرما بود، خواست، و برای هر یکی از ما دو خرما داد و فرمود: «این دو خرما را بخورید و بر آنها آب بنوشید، این دو خرما امروز برایتان کفایت میکند». ابوهریره میگوید: من یک خرما را خوردم و دیگر آن را در جای بستن شلوارم گذاشتم. رسول خدا ص: گفت «ابوهریره، چرا این خرما را برداشتی؟» پاسخ دادم: آن را برای مادرم برداشتم. گفت: «آن را بخور، ما به او دو خرما خواهیم داد»، و به او -(مادرم)- دو خرما داد [۱۵۶].
و بخاری از انس سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صبهسوی خندق خارج گردید، و متوجه شد که مهاجرین و انصار در یک صبحگاه سرد مشغول حفر (خندق)اند، و بردههایی هم برای خود نداشتند که این کار را برای آنها انجام دهند، هنگامی که پیامبر خدا صخستگی و گرسنگی مستولی بر آنها را مشاهده نمود چنین فرمود:
اللهم ان العيش عيش الاخره
فاغفر الانصار والـمهاجره
«بار خدایا، زندگی، زندگی آخرت است، پس تو انصار و مهاجرین را مغفرت نما» [۱۵۷].
آنها در پاسخ به وی گفتند:
نحن الذين بايعوا محمداً
على الـجهاد ما بقينا ابداً
«ما کسانی هستیم، که تا زنده و باقی هستیم، با محمّد صبر جهاد بیعت نمودهایم».
و نزد وی همچنین از انس سروایت است که گفت: مهاجرین و انصار خندق را در اطراف مدینه حفر مینودند، و خاک را بر پشتهای خود انتقال داده میگفتند:
نحن الذين بايعوا محمداً
على الاسلام ما بقينا أبداً
«ما کسانی هستیم که تا زنده و باقی هستیم، با محمّد صبر اسلام بیعت نمودهایم».
(راوی) میگوید: رسول خدا صدر پاسخ به آنها میگفت:
اللّهم انّه لا خير الا خير الاخره
فبارك فى الانصار والـمهاجر
«بار خدایا، خیری جز خیر آخرت نیست، پس انصار و مهاجرین را برکت بده».
وی میگوید: به پری کفهای دست برایشان جو آورده میشد، و برای آنها با روغن (یا چربی) بدبوی (با استفاده از جو نوعی از طعام) مهیا میشد، و در پیش قوم گذارده میشد، و قوم گرسنه، و این طعام هم در دهان بدمزه بود، و هم دارای بوی بد [۱۵۸]. این چنین در البدایه (۹۵/۴) آمده است.
بخاری همچنین از جابر سروایت نموده، که گفت: ما روزی خندق حفر مینمودیم، که زمین سختی ظاهر شد، نزد رسول خدا صآمده گفتند: این زمین سختی است که در خندق ظاهر شده است. فرمود: «من میایم»، بعد در حالی برخاست که شکمش با سنگ بسته شده بود، و سه روز درنگ نموده و در آن چشیدنی را نچشیده بودیم [۱۵۹]. و حدیث را به طول آن متذکر شده. این چنین در البدایه (۹۷/۴) آمده. و نزد طبرانی از ابن عباس بروایت ست که گفت: رسول خدا صخندق را حفر نمود، و اصحابش در شکمهای خود از گرسنگی سنگ بسته بودند، و حدیث را متذکر گردیده. این چنین در البدایه (۱۰۰/۴) آمده، و هردو را در «باب تأییدات و مددهای غیبی برای اصحاب» ذکر خواهیم نمود. و حدیث جابر سرا ابن ابی شیبه روایت نموده، و در آخر آن گفته: و به من خبر داد، که آنها هشت صد نفر بودند. این چنین در البدایه (۹۸/۴) آمده است.
و ابونعیم در الحلیه (۱۷۹/۱) از عبدالله بن عامر بن ربیعه و او از پدرش سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صما را به سریه فرستاد، و توشه دیگری جز یک کیسه خرما نداشتیم، که مسئوولش آن را در میان ما قبضه قبضه تقسیم نمود، طوری که به یک، یک خرما میرسید، (راوی) میگوید: یک خرما چه فایده میکرد؟ گفت: ای پسرم این طور نگو، بعد از این که ما آن را از دست دادیم، آنگاه بدان محتاج گردیدیم [۱۶۰]. این را همچنین احمد، بزار و طبرانی روایت نمودهاند، هیثمی (۳۱۹/۱۰) میگوید: در این مسعودی آمد، که مختلط شده، ولی قبل از آن ثقه بود.
[۱۵۴] ضعیف. طبرانی از طریق خلید بن دعلج که ضعیف است روایت نموده. نگا: «المجمع» (۱۰/۳۲۲). [۱۵۵] صحیح. ابن ماجه (۴۳۵۷). آلبانی آن را صحیح دانسته. نگا: صحیح ابن ماجه (۳۳۵۳). [۱۵۶] ضعیف. ابن سعد در «طبقات» (۴/۳۲۹) با سند ضعیف. [۱۵۷] بخاری (۲۸۳۴). [۱۵۸] بخاری (۴۱۰۰). [۱۵۹] بخاری (۴۱۰۱). [۱۶۰] احمد (۳/۴۴۶) در سند آن مسعودی است که ضعیف است.