دعای پیامبر ص در واقعه بدر
امام احمد از عمر سروایت نموده، که گفت: در روز بدر رسول خدا صبه طرف اصحاب خود دید که سیصد و چند تن بودند، و به طرف مشرکین نظر نمود که آنان از هزار هم افزون بودند، رسول خدا صدر حالی که عبا و شلوار را بر تن داشت، خود را به طرف قبله برابر نمود و بعد از آن گفت:
«اللهم انجزلي ما وعدتني. اللهم ان تهلك هذه العصابة من اهل الاسلام فلا تعبد بعد في الارض ابدا». ترجمه: «بار خدايا، آنچه را به من وعده نمودهاى برآورده ساز. بار خدايا، اگر اين گروه از اهل اسلام را هلا گردانى، ديگر در زمين ابداً عبادت نمىشوى».
آنگاه پیاپی پروردگارش را به فریاد رسی خواند، و دعایش نمود، تا این که عبایش افتاد. در این موقع ابوبکر سنزدش آمد، و عبایش را گرفته، دوباره بهجایش گذاشت، بعد از آن وی را از پشت در کنار گرفته گفت: ای رسول خدا، همین قدر درخواستت از پروردگارت برایت کافی است، و او آنچه را برایت وعده نموده، برآورده خواهد ساخت. همین بود که خداوند نازل فرمود:
﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ ٩﴾[الانفال: ۹].
ترجمه: «(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدّت ناراحتی درمیدان بدر) از پروردگارتان تقاضای کم میکردید، و او تقاضای شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود میآیند، یاری میکنم».
و تمام حدیث را متذکر شده [۴۷۳]. این را مسلم [۴۷۴]، ابوداود، ترمذی، ابن جریر و غیر ایشان روایت نمودهاند، و آن را علی بن مدینی و ترمذی صحیح دانستهاند. این چنین در البدایه (۲۷۵/۳) آمده. و این را همچنین ابن ابی شیبه، ابوعوانه، ابن حبّان، ابونعیم، ابن المنذر، ابن ابی حاتم، ابوالشیخ، ابن مردویه و بیهقی، چنان که در الکنز (۲۶۶/۵) آمده، روایت کردهاند.
ابوداود از عبدالله بن عمروبن العاص بروایت نموده که: رسول خدا صبا سیصد و پانزده تن از یارانش در روز بدر خارج گردید، هنگامی که به بدر رسید گفت:
«اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ حُفَاةٌ [۴۷۵] فَاحْمِلْهُمُ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ عُرَاةٌ فَاكْسُهُمُ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ جِيَاعٌ فَأَشْبِعْهُمْ». ترجمه: «بار خدایا، اینها پا برهنهاند، سوارشان کن. بار خدایا، اینها برهنهاند. بپوشانشان. بار خدایا، اینها گرسنهاند، سیرشان نما».
پس خداوند در روز بدر فتح را نصیبشان کرد، و در حالی برگشتند که با هر مردی از ایشان یک شتر و یا دو شتر بود، لباس هم پوشیده بودند، و سیر هم شده بودند [۴۷۶]. این چنین در جمع الفوائد (۳۸/۲) آمده. و بیهقی (۵۷/۹) این را مثل آن روایت نموده، و ابن سعد (۱۳/۲) مانند آن را روایت کرده. و نسائی از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: هیچ سوگند دهنده و درخواست کنندهای را ندیدم، که از سوگند و درخواست، محمّد صدر روز بدر شدیدتر سوگند بدهد و درخواست نماید، وی شروع نموده، میگفت:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَنْشُدُكَ عَهْدَكَ وَوَعْدَكَ، اللَّهُمَّ إِنْ تَهْلَكَ هَذِهِ الْعِصَابَةُ لَا تَعْبُد». ترجمه: «بار خدایا، من تو را به عهد و وعده ات سوگندمی دهم. بار خدایا، اگر این گروه را هلاک برگردانی عبادت کرده نمیشوی».
بعد از آن روی گردانید، و گویی یک طرف رویش مهتاب است، و گفت: «گویی که من به کشتارگاههای قوم در بیگاه نگاه میکنم». این چنین در البدایه (۲۷۶/۳) آمده. و طبرانی مانند آن را روایت نموده، هیثمی (۸۲/۶) میگوید: رجال وی ثقهاند، جز این که ابوعبیده از پدرش نشنیده است.
[۴۷۳] حسن. احمد (۱/۳۰) و ترمذی (۳۰۸۱) و بیهقی در «الدلائل» (۳/۵۱،۵۲). [۴۷۴] مسلم (۱۷۶۳) و ابوداوود (۲۶۹۰) و احمد (۱/۳۰) و ترمذی (۳۰۸۱). [۴۷۵] حفاه جمع حافی است، و پیاده بدون موزه و کفش را افاده میکند. [۴۷۶] حسن. ابوداوود (۲۷۴۷) و آلبانی آن را در «صحیح ابوداوود» حسن دانسته است. (۲۳۸۶).