برگشتن صحابه به مدینه و اسلام آوردن نجاشی و مغفرت خواستن رسول خداص برای وی
(راوی) میگوید: هنگامی که رسول خدا صبه مدینه هجرت نمود، و در آنجا ظاهر گردید، به وی گفتیم: رسول خدا صآشکارگردیده، و بهسوی مدینه هجرت نموده است، و کسانی را که دربارهشان همراهت صحبت نموده بودیم، به قتل رسانیده است، و ما اکنون خواهان سفر بهسوی وی هستیم، بنابراین ما را برگردان. گفت: بلی. و برای مان مرکب و توشه فراهم ساخت. بعد از آن گفت: دوستتان رااز آنچه با شما کردم خبر بده، و این دوستم با شما است. «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنه رَسُوْل الله»، «شهادت میدهم که معبودی جزخدا نیست، و او رسول خداست»، و به وی بگو که: برایم مغفرت بخواهد. جعفر میگوید: بیرون آمدیم، تا این که به مدینه رسیدیم، و رسول خدا صاستقبالم نمود، و مرا در آغوش گرفت، و بعد گفت: «نمیدانم من به فتح خیبر خرسندترم یا به قدوم جعفر!»، و رسیدن ما مطابق بود با فتح خیبر، بعد از آن نشست، و فرستاده نجاشی گفت: این جعفر است، از وی بپرس که دوست ما همراهش چه کرد؟ جعفر گفت: بلی، وی با ما چنین و چنان کرد، و برای ما مرکب وتوشه فراهم نمود،و شهادت داد که معبودی جزخدا نیست و تو رسول خدا هستی. و به من گفت: به او بگو: تا برایم مغفرت بخواهد. آنگاه رسول خدا صبرخاست و وضو نمود و بعد از آن سه مرتبه دعا نمود: «بار خدایا، نجاشی را ببخش». و مسلمانان گفتند: آمین. جعفر میگوید: بعد از آن برای فرستاده نجاشی گفتم: برو و دوستت را از آنچه از رسول خدا صدیدی خبر بده [۲۲۴]. ابن عساکر میگوید: این حدیث حسن و غریب است. این چنین درالبدایه (۷۱/۳) آمده. و این را طبرانی از طریق اسدبن عمرو از مجالد روایت نموده و هر دویشان ضعیف میباشند و از طرف بعضی ثقه دانسته شدهاند، این را هیثمی (۲۹/۶) گفته است.
[۲۲۴] ضعیف. ابن عساکر و طبرانی در «الکبیر» (۱۴۷۸). در سند آن مجالد بن سعید است که ضعیف است. اسد بن عمر البجلی را بخاری ضعیف دانسته و میگوید: گرفتن از یزید بن هاورن حلال نیست. ابن معین نیز او را به دروغ متهم کرده است. نگا: «المیران» (۱/۲۰۶) و مجمع الزوائد (۶/۲۹).