حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

ابوبکر و مشایعت سپاه اسامه

ابوبکر و مشایعت سپاه اسامه

ابن عساکر از طریق سیف از حسن سروایت نموده... و حدیث را در ارسال لشکر اسامه سذکر نموده، و در آن آمده: بعد از آن ابوبکر سبیرون آمد و نزد‌شان آمد، آنان را حرکت داد و مشایعت‌شان نمود، این در حالی بود که وی پیاده راه می‏پیمود و اسامه سوار بود، و عبدالرحمن بن عوف اسب ابوبکر شرا جلوگش می‏کرد. اسامه به وی گفت: ای خلیفه رسول خدا یا سوار شو یا ین که من پایین می‏آیم ابوبکر گفت: به خدا سوگند، نه تو پایین می‏آیی و نه من سوار می‏شوم، و بر من هیچ حرجی نیست که ساعتی قدم‏های خود را در راه خدا غبارآلود نمایم! چون برای غازی به هر قدمی که می‏پیماید، هفت صد نیکی نوشته می‏شود، و هفت صد درجه برایش نوشته میشود، و هفت صد گناه از وی محو می‏گردد. وقتی که مشایعت به پایان رسید به اسامه گفت: اگر خواسته باشی که مرا با ایقای عمربن الخطاب مساعدت کنی این کار را بکن؟ و اسامه به وی اجازه داد [۶۶۹]. این چنین در کنزالعمال (۳۱۴/۵) آمده است.

و مالک از یحیی بن سعید روایت نموده که: ابوبکر صدیق سلشکرهایی را به طرف شام فرستاد، و خود با زید بن ابی سفیان سبیرون رفت و پیاده راه می‏رفت، یزید امیر بخش چهارم آن سپاه چهارگانه بود، می‏پندارند که یزید به ابوبکر گفت: یا سوار شو، یا این که پایین می‏آیم، ابوبکر سگفت: نه تو پایین بیا و نه من سوار می‏شوم، من این قدم هایم را در راه خدا حساب می‏کنم... و حدیث را متذکر گردیده. این را بیهقی از صالح بن کیسان به مانند آن، چنان که در الکنز (۲۹۵/۲) آمده، روایت نموده است.

و بیهقی (۱۷۳/۹) از جابر عینی روایت نموده که ابوبکر صدیق سارتشی را مشایعت نمود، و همراه‌شان پیاده راه رفت وگفت: ستایش خدایی راست که قدم‏های ما را در راه خدا غبار آلود گردانید!! به وی گفته شد: چگونه غبارآلود گردید، ما فقط آنها را مشایعت نمودیم؟ فرمود: ما آنها را آماده گردانیدیم، مشایعت‌شان نمودیم و برای‌شان دعا کردیم. این را ابن ابی شیبه به مانند آن، چنان که در الکنز (۲۸۸/۲) آمده، روایت نموده است. و ابن ابی شیبه این رااز قیس مانند حدیث مالک به اختصار روایت کرده است.

[۶۶۹] سند آن مرسل است: حسن بصری ابوبکر را درک نکرده است.