حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

هجرت جناده بن ابی امیه س

هجرت جناده بن ابی امیه س

ابونعیم و حسن بن سفیان از جناده ابن ابی امیه ازدی سروایت نموده‏اند که گفت: در زمان رسول خدا صهجرت نمودیم، و درباره هجرت اختلاف کردیم، بعضی ما گفتند: هجرت قطع شده است، و برخی دیگر گفتند: قطع نشده. بنابراین من نزد رسول خدا رفتم و از او این (مسئله) را پرسیدم. فرمود «لَا تَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ مَا قُوتِلَ الْكُفَّارُ» «هجرت تا وقتی که با کفار جنگ صورت بگیرد، قطع [۲۴۶]نمی‏گردد» [۲۴۷]. این چنین در الکنز (۳۳۱/۸) آمده. و نزد ابن منده و ابن عساکر از عبدالله بن سعدی سروایت است که گفت: درگروهی از بنی سعد بن بکرکه هفت و یا هشت تن بودند ومن کم سن‌ترینشان بودم، نزد رسول خدا صرفتم، آنها نزد رسول خدا صرفتند و کارهای خود را انجام دادند، مرا نزد بارشان گذاشتند. بعد نزد رسول خدا صآمده گفتم: ای رسول خدا مرا از حاجتم خبر بده. پرسید: «حاجتت چیست؟» گفتم: مردانی می‏گویند: هجرت قطع شده است. فرمود: «تو از همه آنها حاجت خوبتر داری - یا حاجت تو از حاجت‏های آنها خوبتر است -، هجرت تا هنگامی که با کفار جنگ صورت بگیرد قطع نمی‏شود». این چنین در الکنز (۳۳۳/۸) آمده. و این را همچنین ابوحاتم، ابن حبان و نسائی روایت نموده‏اند. و ابوزرعه، می‏گوید: حدیث صحیح وثابت است، که آن را راویان ثابت و ثقه از وی روایت کرده‏اند.

[۲۴۶] خطابى مى‏گوید: هجرت، به طرف رسول خدا صدر ابتدای اسلام مطلوب بود، بعد از آن وقتی که پیامبر خدا صبه‌سوی مدینه هجرت نمود، هجرت به طرف وی به خاطر حضور به هم رسانیدن در رکاب وی درجنگ و فراگیری شرایع دین فرض گردید، و خداوند بر این امر در چندین آیه تاکید نمود، حتی موالات را در میان کسی که هجرت نمود، و کسی که هجرت ننمود قطع کرد. ولی هنگامی که مکه فتح گردید، و مردم از همه قبایل به اسلام رگویدند، هجرت فرضی ساقط گردید، و مستحب بودن هجرت باقی ماند. بغوی در «شرح السنه» می‏گوید: احتمال جمع نمودن در میان این حدیث و حدیث ابن عباس بو غیر آن موجود است: «لا هجره بعد الفتح»، «پس از فتح هجرت نیست». بدین معنی که: هجرت پس از فتح دیگر لازم نیست، یعنی از مکه به مدینه، و این قول وی که «و قطع نمی‏گردد»، یعنی ازدار کفر، درباره کسی که اسلام آورده، به طرف دار اسلام. و می‏گوید: احتمال یک وجه دیگر را نیز دارد، و آن این که: قول «و هجرت نیست»، یعنی به طرف پیامبر صچنان که به نیت عدم رجوع و برگشت به وطن صورت می‏گرفت، و برگشت از آن جز به اجازه ممکن نمی‏بود و قول وی که: «هجرت قطع نمی‏گردد»، یعنی هجرت کسی که بدون این وصف از بادیه نشینان و امثال ایشان هجرت نماید، و ابن عمر بهدف از این را در روایتی که اسماعیلی آن را به لفظ: هجرت پس از فتح به‌سوی رسول خدا صقطع شده است، و هجرت تا وقتی که با کفار جنگ صورت بگیرد، قطع نمی‏شود، روایت نموده، به درستی بیان نموده است، یعنی تا وقتی که در دنیا دار کفر هست، هجرت از آن برکسی که اسلام می‏آورد، و از این که در دینش در فتنه واقع شود می‏هراسد، واجب و فرض است، و مفهوم آن این است: اگر چنان مقدر شد که در دنیا دار کفری باقی نماند، در آن صورت هجرت به خاطر قطع شدن موجب خود قطع می‏گردد. این چنین در فتح الباری)۱۶۳/۷(آمده است. [۲۴۷] صحیح. احمد (۵/۲۷۰) و نسائی (۷/۱۴۶) و ابن حبان (۴۸۶۶ـ چاپ احسان).