حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

ابوبکر و مشایعت لشکر اسامه س

ابوبکر و مشایعت لشکر اسامه س

بعد از آن ابوبکر سخارج شد، و نزدشان آمد، و ایشان را تشجیع کرده، و مشایعت نمود، این در حالی بود که وی پیاده راه می‏پیمود و اسامه سوار بود، و عبدالرحمن بن عوف اسب ابوبکر سرا جلوکش می‏کرد. اسامه به وی گفت: ای خلیفه رسول خدا، یا سوار شو و یا این که من پایین می‏آیم، ابوبکر گفت: به خدا سوگند، تو پایین نمی‏شوی، و به خدا سوگند من هم سوار نخواهم شد و برمن هیچ حرجی نیست که ساعتی قدم‏های خود را در راه خدا غبارآلود نمایم، چون برای غازی به هر قدمی که می‏پیماید، هفت صد نیکی نوشته می‏شود و هفت صد درجه برایش بلند می‏گردد، و هفت صد گناه از وی محو می‏شود، و این حالت تا وقتی ادامه پیدا می‏کند که وی برسد. ابوبکر سبه اسامه گفت: اگر خواسته باشی که مرا با ابقای عمر بن الخطاب مساعدت کنی، این کار را بکن، و اسامه به وی اجازه داد [۳۶۷]. این چنین در مختصر ابن عساکر (۱۱۷/۱) و کنزالعمال (۳۱۴/۵) آمده. و این را در البدایه (۳۰۵/۶) از سیف از حسن به اختصار ذکر نموده.

[۳۶۷] سند آن ضعیف مرسل است. ابن عساکر در تاریخ دمشق (۲/۵۰۴۹) و طبری در تاریخش (۳/۲۲۵،۲۲۶) این روایت از مرسلات حسن بصری است.