فریاد عبّادبن بشر بر انصار در جنگ هنگام شهادت
وی همچنین (۴۴۱/۳) از ابوسعید خدری سروایت نموده، که گفت: از عبّادبن بشر سشنیدم که میگفت: ای ابوسعید، امشب چنان دیدم که گویی آسمان برایم گشوده شد، و باز بر من بسته گردید، و این -ان شاءالله- شهادت است. میگوید: گفتم: - به خدا سوگند - خیر را دیدهای. میافزاید من در روز یمامه به طرف وی نگاه میکردم، که بر انصار فریاد میکشید: غلاف شمشیرها را بشکنید، و از مردم جدا شوید، میگفت: از دیگران جدا شوید، از دیگران جدا شوید. آنگاه چهارصد تن از انصار که هیچ کس دیگر همراهشان نبود جدا شدند، و عبّاد بن بشر،ابودجانه و براء بن مالک شدر پیش رویشان قرار داشتند، تا این که به دروازه باغ [۵۸۸]رسیدند، و به شدّت جنگیدند، و عبادبن بشر، خداوند رحمتش کند، به قتل رسید، و من در روی وی ضربههای زیادی را دیدم، و او را فقط از نشانهای شناختم که بر بدنش بود.
[۵۸۸] باغ مسیلمه.