حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

حکایت عمروبن جموح و شهادتش در روز احد

حکایت عمروبن جموح و شهادتش در روز احد

ابن اسحاق با اسناد به بعضی شیوخ بنی سلمه روایت نموده که آنها گفتند: عمروبن جموح سمردی بود لنگ، و لنگی اش هم خیلی زیاد بود، وی چهار پسر داشت که چون شیر (شجاع) بودند، و در معرکه‏ها با رسول خدا صشرکت می‏کردند. هنگامی که روز احد فرا رسید خواستند او را در خانه نگه دارند، و گفتند: خداوند تو را معذور گردانیده است. عمروبن جموح نزد رسول خدا صآمده گفت: پسرانم می‏خواهند مرا از این وجه، و بیرون شدن با تو در آن بازدارند، به خدا سوگند، من آرزو مندم با این پای لنگ خود در جنت قدم بزنم. رسول خدا صفرمود: «تو را خداوند معذور گردانیده، و جهاد بر تو لازم نیست». و به پسرانش گفت: «اگر وی را منع نکنید بر شما باکی نیست، شاید خداوند شهادت را نصیب او گرداند». آنگاه او با رسول خدا صبیرون آمد، و در روز احد به شهادت رسید. این چنین در البدایه (۳۷/۴) آمده. و احمد از ابوقتاده سروایت نموده که: او در آن (صحنه) حاضر بود، وی می‏گوید: عمروبن جموح نزد رسول خدا صآمده گفت: ای رسول خدا، آیا می‏بینی که من در راه خدا بجنگم و کشته شوم، و با این پایم صحیح و سالم در جنت قدم بزنم؟ پای وی لنگ بود - رسول خدا صفرمود: «بلی». بعد او، برادرزاده‏اش و برده‏ای از آنها را در روز احد به قتل رسانیدند. رسول خدا صاز کنار وی عبور نموده گفت: «گویی من به وی نگاه می‏کنم که به این پایش صحیح و سالم در جنت راه می‏رود». و رسول خدا صامر نمود، و آن دو با مولای‌شان در یک قبر گذاشته شدند. [۱۹۰]هیثمی (۳۱۵/۹) می‏گوید: رجال وی غیر یحیی بن نصر انصاری، که ثقه می‏باشد، رجال صحیح‌اند. و بیهقی (۲۴/۹) این را از طریق ابن اسحاق به مانند آن روایت نموده است.

[۱۹۰] ابن اسحاق چنانکه در سیره این هشام (۳/۳۶) آمده است. اسناد آن نیز اگر شیوخی که ذکر شده صحابه باشند صحیح است وگرنه مرسل خواهد بود. احمد (۵/۲۹۹) این داستان را از ابی قتاده به این صورت روایت کرده است که: عمرو بن جموح نزد رسول الله صآمد و گفت: اگر در راه خداوند بجنگم تا آنکه کشته شودم آیا با این پایم در بهشت سالم راه خواهم رفت؟ و او لنگ بود. پس پیامبر صبه او گفت: «آری». پس او و پسرش و برده‌ی آزاد شده‌شان در روز احد هر سه شهید شدند. پیامبر در حالی که از کنارش می‌گذشت فرمود: «گو اینکه تو را می‌بینم در حالی که با این پایت در حال سلامت در بهشت قدم می‌زنی». پس پیامبر دستور داد آن پدر و پسر و مولایشان در یک قبر قرار داده شدند. حافظ ابن حجر در فتح الباری (۳/۵۳) می‌گوید: سند آن حسن است. نگا: «تحقیق فقه السیرة» (۲۸۱).