صحابهن و انفاق نمودن مال در غزوه تبوک
رسول خدا صمسلمانان را به جهاد تشویق و ترغیب نمود، به صدقه دادن دستورشان داد، و آنان صدقات فراوانی تقدیم داشتند،و اولین کسی که صدقه داد، ابوبکر صدیق سبود که همه مالش را آورد، (که) چهارهزار درهم (بود)، رسول خدا صبه وی گفت: «آیا برای اهلت چیزی باقی گذاشتی؟» پاسخ داد: خدا و پیامبرش داناترند [۳۵۳]. بعد از آن عمر سبانصف مال خود آمد، پیامبر خدا صگفت: «آیا برای اهلت چیزی باقی گذاشتی؟» پاسخ داد: بلی، نصف آنچه را آوردم [۳۵۴]و خبر آنچه ابوبکر صدیق آورده بود به عمر رسید: پس گفت: در هیج خیری هرگز باهم مسابقه ننمودیم، مگر این که او از من در آن کار سبقت گرفت [۳۵۵]. و عباس بن عبدالمطلب و طلحه بن عبیدالله بمالی را به رسول خدا صتقدیم نمودند، و عبدالرحمن بن عوف سدویست اوقیه برایش آورد، و سعد بن عباده سهم مالی را برایش آورد و همچنین محمّد بن مسلمه سآورد، و عاصم بن عدی سنود وسق خرما صدقه نمود، و عثمان بن عفان سثلث آن لشکر را آماده ساخت، و او از همه آنان زیادتر انفاق نموده بود، حتی نیازمندی ثلث آن ساز و برگ برآورده ساخت، تا حدی که گفته میشد،دیگر برایشان نیاز و حاجتی باقی نمانده است، حتی که سوزنهایشان را نیز رایشان آماده نموده بود، و گفته میشود که رسول خدا صدر آن روز گفت: عثمان را بعد از این هر عملی بکند، (آن عمل به وی صاحبان) ضرر نمیرساند»!!.
وی مال و سرمایه را در خیر و معروف ترغیب نمود، و آنها در این عمل، خیر را در نظر گرفته و به آن نیت کردند، و غیر آنها کسانی که از ایشان ضعیفتر بودند، نیز همت گماشتند، حتی که مردی از آنها یک راس شتر را برای یک و دو مرد میآورد و میگفت: این شتر در بین شما باشد و آن را به نوبت سوار شوید، و مردی نفقهای را با خود آورده آن را برای بعضی کسانی که خارج میشدند، میداد، حتی زنان هم با تمام قدرت بر آنچه توانایی داشتند، د راین راستا کمک و معاونت میکردند. ام سنان اسلمی لمیگوید: من جامهای را دیدم که در پیش روی پیامبر صدر خانه عائشه فرش شده بود، در آن: حلقهها، دست بندها، پای برنجی ها [۳۵۶]گوشوارهها و انگشترهایی قرار داشت، و از آنچه زنان جهت کم و اعانت مسلمین برای آمادگیشان فرستاده بودند پر گردیده بود، و مردم در سختی شدید قرار داشتند، هنگامی بود که میوهها رسیده بود، و سایهها دلپسند ومرغوب بود،و مردم باقی ماندن و سکونت را دوست داشتند و کوچ کردن از آن را در همان حالت و زمانی که در آن قرار داشتند، بد و ناخوشایند میدیدند. و رسول خدا صدر این کار سرعت و جدّیت را در پیش گرفت و پیامبر خدا صاردوگاه خود را در ثنیه الوداع برپا داشت، و مردم زیاد بودند که ثبت نام آنها مشکل بود، کم مردی بود که میخواست ناپدید شود، مگر این که گمان مینمود، این کار بر رسول خدا صدر صورت که دربارهاش وحی از طرف خداوند نازل نشود، پوشیده و پنهان خواهد ماند.
هنگامی که رسول خدا صآماده سفر گردید، و تصمیم حرکت را گرفت، سباع بن عرفطه غفاری -و گفته میشود، محمّد بن مسلمه ب- را بر مدینه جانشین گماشت، و پیامبر خدا صفرمود: «کفشها را زیادبگرید، چون مرد هنگامی کفش داشته باشد، همیشه سوار میباشد». و وقتی که پیامبر خدا صحرکت نمود، ابن ابی [۳۵۷]از جمله منافقینی که تخلف نموده بودند از وی تخلف ورزید، گفت: محمّد با بدی حالت، گرما و سرزمین بعید با بنی اصفر میجنگد، کاری که طاقت و توانایی آن را ندارد!! محمّد گمان میکند قتال بنی اصغر [۳۵۸]بازی است؟! و کسی که با وی قرار داشت نیز مثل نظر وی منافقت نمود. بعد از آن ابن ابی گفت: به خدا سوگند، گویی که من در اصحاب ولی نگاه میکنم که فردا در ریسمانها بستهاند - البته به خاطر ایجاد اضطراب و رعب در قبال رسول خدا صو یارانش -. و هنگامی که پیامبر خدا صاز ثنیه الوداع بهسوی تبوک حرکت نمود، و بیرق و پرچمها را بلند نمود، لوای بزرگتر خود را برای ابوبکر سسپرد، و پرچم بزرگ خود را به زبیر داد، و پرچم اوس را برای اسید بن حضیر اعطا نمود، و لوای خزرج را به ابودجانه تحویل داد، و گفته میشود: به حبابن منذر دارد رضوان الله علیهم الجمعین. و شمار مردم با رسول خدا صسی هزار بود، و ده هزار اسب با خود همراه داشتند، و برای هر شاخهای از انصار دستور داد تا لواء و بیرق خود را بگیرد، و در قبایل عرب نیز بیرق و پرچمها وجود داشت [۳۵۹]. اختتام با حذف اندک.
[۳۵۳] این چنین در اصل آمده، ولی محفوظ چنین است که: ابوبکر سدر پاسخ به رسول خدا صگفت: خدا و پیامبرش را. [۳۵۴] این چنین در اصل آمده، و شاید درست چنین باشد: نصف مالم را. [۳۵۵] مسند احمد (۱/۴۳۷). [۳۵۶] خلخان. م. [۳۵۷] وی همان عبدالله بن ابی بن سلول خزرجی رئیس منافقین است. [۳۵۸] روم. م. [۳۵۹] بسیار ضعیف. ابن عساکر در تاریخ دمشق (۱/۱۱۰) در استاد آن واقدی است که بر اساس آنچه در تقریب آمده متروک است. (۲/۱۹۴).