غزوه ذات الرقاع و آزار و اذیتهایی که رسول خدا ص و اصحابش دیدند
ابن عساکر و ابویعلی از ابوموسی سروایت نمودهاند که گفت: با رسول خدا صدر یک غزوه خارج شدیم، و در حالی که شش تن بودیم، و در میان خود یک شتر داشتیم و آن را نوبت به نوبت سوار میشدیم، و قدمهای ما سوده و نازک شد، (و قدمهای من نیز سوده و نازک گردید [۱۰۴]و ناخن هایم افتاد، و ما در پاهای مان پارههایی از لباس میپیچیدیم، بنابراین آن غزوه به «ذات الرقاع»، به خاطر همین که ما در پاهای مان پارههای لباس را میبستیم، به «ذات الرقاع» شهرت یافت [۱۰۵]. این چنین در الکنز (۳۱۰/۵) آمده. و این را همچنان ابونعیم در الحلیه (۲۶۰/۱) به مانند آن روایت نموده، و افزوده است: ابوبرده گفت: این حدیث را ابوموسی بیان داشت، و بعد از آن، آن را متذکر شده گفت: چه فایده که این سخن را متذکر شدم!! گویی وی مصلحت ندید که چیزی از عمل خود را افشا نموده باشد. و افزود: خداوند به این پاداش میدهد.
[۱۰۴] از الحلیه (۲۶۰/۱). [۱۰۵] بخاری (۴۱۸۲) مسلم (۸۱۶) و ابویعلی در مسندش (۷۳۰۴).