حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

عمر س و آرزوی شهادت

عمر س و آرزوی شهادت

طبرانی و ابن عساکر از قیس بن ابی حازم روایت نموده‏اند که گفت: عمربن الخطاب سروزی برای مردم بیانیه‏ای ایراد نمود، و در بیانیه خود گفت: در جنت‏های عدن قصری است، که پانصد دروازه دارد، و بر هر دروازه پنج هزار حورعین است، و در آن جز نبی داخل نمی‏شود. بعد از آن به قبر پیامبر خدا صملتفت شده گفت: مبارک بادا به تو ای صاحب (این) [۵۲۸]قبر. سپس گفت: یا صدّیق، بعد از آن به قبر ابوبکر سملتفت شده گفت: مبارک بادا به تو ای ابوبکر. بعد از آن گفت: یا شهید، و به طرف نفس خود برگشته گفت: ای عمر شهادت چگونه به تو خواهد رسید؟ بعد از آن گفت: همان ذاتی مرا از مکه به هجرت مدینه خارج گردانید، قادراست که شهادت را هم به سویم سوق دهد. این چنین در کنزالعمال (۲۷۵/۷) آمده. و در مجمع الزوائد (۵۵/۹) از طبرانی افزوده: ابن مسعود سگفت: خداوند آن را به طرف وی به دست بدترین خلق خود، غلام و برده مغیره سوق داد. هیثمی می‏گوید: رجال وی رجال صحیح‌اند، غیر از شریک نخعی که ثقه است، و درباره‏اش اختلاف وجود دارد.

بخاری از اسلم از عمر سروایت نموده (که عمر سمی‏گفت): خداوندا! شهادت را در راهت برایم نصیب فرما، و مرگم را در مدینه رسولت صبگردان [۵۲۹]. این را اسماعیلی از حفصه لروایت نموده، که گفت: از عمر سشنیدم که می‏گفت: خداوندا! از تو کشته شدن در راهت، و وفات در شهر نبی ات را مسئلت دارم. حفصه می‏گوید: پرسیدم: این چگونه ممکن است؟ گفت: خداوند وقتی که بخواهد آن را می‏آورد. این چنین در فتح الباری (۷۱/۴) آمده.

[۵۲۸] به نقل از مجمع الزوائد. [۵۲۹] بخاری (۱۸۹۰).