ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۱۴: ازدواج پیغمبر ج با زینب بنت جحش و نازل شدن آیه حجاب و اثبات دادن طعام براى مراسم عروسى

باب ۱۴: ازدواج پیغمبر ج با زینب بنت جحش و نازل شدن آیه حجاب و اثبات دادن طعام براى مراسم عروسى

٩۰۲- حدیث: «أَنَسٍ، قَالَ: ما أَوْلَمَ النَّبِيُّ ج، عَلَى شَيْءٍ مِنْ نِسَائِهِ مَا أَوْلَمَ عَلَى زَيْنَبَ، أَوْلَمَ بِشَاةٍ» [۲٧٧].

یعنی: «انس گوید: پیغمبر جطعام و مهمانى‌یى به مناسبت ازدواج با زینب بنت جحش ترتیب داد، که براى هیچیک از زن‌هایش آن را تدارک ندیده بود و گوسفندى را براى این مراسم سر برید».

٩۰۳- حدیث: «أَنَسِ بْنِ مَالِكٍس، قَالَ: لَمَّا تَزَوَّجَ رَسُولُ اللهِ ج زَيْنَبَ ابْنَةَ جَحْشٍ، دَعَا الْقَوْمَ فَطَعِمُوا، ثُمَّ جَلَسُوا يَتَحَدَّثُونَ، وَإِذَا هُوَ كَأَنَّهُ يَتَهَيَّأُ لِلْقِيَامِ، فَلَمْ يَقُومُوا، فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ قَامَ؛ فَلَمَّا قَامَ، قَامَ مَنْ قَامَ، وَقَعَدَ ثَلاَثَةُ نَفَرٍ، فَجَاءَ النَّبِيُّ ج، لِيَدْخُلَ، فَإِذَا الْقَوْمُ جُلُوسٌ؛ ثُمَّ إِنَّهُمْ قَامُوا، فَانْطَلَقْتُ فَجِئْتُ فَأَخْبَرْتُ النَّبِيَّ ج أَنَّهُمْ قَدِ انْطَلَقُوا؛ فَجَاءَ حَتَّى دَخَلَ، فَذَهَبْتُ أَدْخُلُ، فَأَلْقَى الْحِجَابَ بَيْنِى وَبَيْنَهُ؛ فَأَنْزَلَ اللهُ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ[الأحزاب: ۵۳]» [۲٧۸].

یعنی: «انس بن مالکسگوید: وقتى که پیغمبر جبا زینب بنت جحش ازدواج نمود، مردم را دعوت کرد، بعد از اینکه غذا خوردند، نشستند و مشغول صحبت شدند، در این حالت چنین به نظر مى‌رسید که پیغمبر جخود را براى بیرون رفتن از مجلس و ترک آن آماده مى‌سازد، ولى مردم بلند نمى‌شدند، وقتى که دید مردم بلند نمى‌شوند، از مجلس بلند شد و بیرون رفت و عدّه‌اى هم با او بلند شدند و رفتند ولى سه نفر هنوز نشسته بودند، پیغمبر جکه خواست وارد منزل شود دید که عدّه‌اى هنوز مجلس را ترک نکرده‌اند، هنگامى که این عدّه هم مجلس را ترک کردند، رفتم و به پیغمبر جخبر دادم که این عدّه هم رفتند، پیغمبر جآمد، و وارد منزل شد و من هم خواستم داخل شوم، پیغمبر جپرده‌اى در بین من و خود قرار داد، و آیه: ۵۳ سوره احزاب نازل شد که مى‌فرماید: (اى کسانى که ایمان دارید، بدون اجازه پیغمبر وارد منزل او نشوید).

٩۰۴- حدیث: «أَنَسٍ قَالَ: أَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِالْحِجَابِ؛ كَانَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ يَسْأَلُنِي عَنْهُ؛ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ ج عَرُوسًا بِزَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ، وَكَانَ تَزَوَّجَهَا بِالمَدِينَةِ، فَدَعَا النَّاسَ لِلطَّعَامِ بَعْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللهِ ج، وَجَلَسَ مَعَهُ رِجَالٌ، بَعْدَ مَا قَامَ الْقَوْمُ، حَتَّى قَامَ رَسُولُ اللهِ ج، فَمَشى وَمَشَيْتُ مَعَهُ، حَتَّى بَلَغَ بَابَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ، ثُمَّ ظَنَّ أَنَّهُمْ خَرَجُوا، فَرَجَعْتُ مَعَهُ فَإِذَا هُمْ جُلُوسٌ مَكَانَهُمْ؛ فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ الثَّانِيَةَ حَتَّى بَلَغَ بَابَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ؛ فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ، فَإِذَا هُمْ قَدْ قَامُوا؛ فَضَرَبَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ سِتْرًا، وَأُنْزِلَ الْحِجَابُ» [۲٧٩].

یعنی: «انس گوید: من از همه مردم به آیه حجاب عالم‌تر هستم، و ابى بن کعب درباره نزول آیه حجاب از من سؤال مى‌کرد (یعنى من از او هم به نزول آن عالم‌ترم و نزول آن به این صورت مى‌باشد)، پیغمبر جبا زینب بنت جحش در مدینه عروسى کرد، بعد از بالا رفتن خورشید مردم را براى صرف غذا دعوت نمود، بعد از آنکه مردم رفتند پیغمبر جنشست و عدّه‌اى هم با او نشستند، تا اینکه بلند شد و بیرون رفت، من هم با او بیرون رفتم تا دم در حجره عایشه رفت، خیال کرد که این عدّه بیرون رفته‌اند، لذا به منزل برگشت، من هم با او برگشتم، ولى هنوز این جماعت نشسته بودند، لذا دوباره تا دم در حجره عایشه حرکت کرد، من هم با او بودم آنگاه به سوى منزل زینب برگشت، من هم با او برگشتم دیدیم که آن عدّه رفته‌اند، پیغمبر جدر بین من و خود پرده‌اى قرار داد و آیه حجاب نازل شد».

٩۰۵- حدیث: «أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج، إِذَا مَرَّ بِجَنَبَاتِ أُمِّ سُلَيْمٍ، دَخَلَ عَلَيْهَا فَسَلَّمَ عَلَيْهَا ثُمَّ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ج، عَرُوسًا بِزَيْنَبَ، فَقَالَتْ لِي أُمُّ سُلَيْمٍ: لَوْ أَهْدَيْنَا لِرَسُولِ اللهِ ج، هَدِيَّةً فَقُلْتُ لَهَا: افْعَلِي فَعَمَدَتْ إِلَى تَمْرٍ وَسَمْنٍ وَأَقِطٍ، فَاتَّخَذَتْ حَيْسَةً فِي بُرْمَةٍ، فَأَرْسَلَتْ بِهَا مَعِي إِلَيْهِ؛ فَانْطَلَقْتُ بِهَا إِلَيْهِ فَقَالَ لِي: ضَعْهَا ثُمَّ أَمَرَنِي، فَقَالَ: ادْعُ لِي رِجَالاً سَمَّاهُمْ وَادْعُ لِي مَنْ لَقِيتَ قَالَ: فَفَعَلْتُ الَّذِي أَمَرَنِي، فَرَجَعْتُ فَإِذَا الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ ج وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى تِلْكَ الْحَيْسَةِ، وَتَكَلَّمَ بِهَا مَا شَاءَ اللهُ، ثُمَّ جَعَلَ يَدْعُو عَشَرَةً عَشَرَةً يَأْكُلُونَ مِنْهُ، وَيَقُولُ لَهُمُ: اذْكُرُوا اسْمَ اللهِ، وَلْيَأْكُلْ كُلُّ رَجُلٍ مِمَّا يَلِيهِ قَالَ: حَتَّى تَصَدَّعُوا كُلُّهُمْ عَنْهَا فَخَرَجَ مِنْهُمْ مَنْ خَرَجَ، وَبَقِيَ نَفَرٌ يَتَحَدَّثُونَ قَالَ: وَجَعَلْتُ أَغْتَمُّ ثُمَّ خَرَجَ النَّبِيُّ ج نَحْوَ الْحُجُرَاتِ، وَخَرَجْتُ فِي إِثْرِهِ، فَقُلْت: إِنَّهُمْ قَدْ ذَهَبُوا؛ فَرَجَعَ فَدَخَلَ الْبَيْتَ، وَأَرْخَى السِّتْرَ، وَإِنِّي لَفِي الْحُجْرَةِ وَهُوَ يَقُولُ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَ‍ٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ[الأحزاب: ۵۳].

قَالَ أَنَسٌ: إِنَّهُ خَدَمَ رَسُولَ اللهِ ج عَشْرَ سِنِينَ» [۲۸۰].

یعنی: «انس بن مالک گوید: پیغمبر جمعمولاً هرگاه از کنار منزل امّ سلیم مى‌گذشت به نزد او مى‌رفت و بر او سلام مى‌کرد، وقتى با زینب بنت جحش عروسى کرد، امّ سلیم به من گفت: اگر هدیه‌اى را براى پیغمبر جببریم کار خوبى است، من هم گفتم: شما این هدیه را تهیه کن، امّ سلیم با خرما و روغن و کشک غذایى را به نام حیسه در یک کاسه سنگى درست کرد، گفت: آن را به نزد پیغمبر جببر، آن را براى پیغمبر جبردم، فرمود: «به زمین بگذار». سپس به من دستور داد و فرمود: «برو این چند نفر را که آن‌ها را به اسم مشخص کرد، برایم دعوت کن و هر کسى را که دیدى او را دعوت بنما». انس گوید: دستور را انجام دادم، وقتى که برگشتم دیدم که منزل از مردم پر شده است، پیغمبر جدستش را بر روى آن غذا قرار داده است و تا جایى که خواست خدا بود بر آن دعا خواند، سپس ده نفر ده نفر مدعوین را براى صرف غذا دعوت مى‌کرد، به ایشان مى‌گفت: «به نام خدا غذا را شروع کنید و هر کس از (خوراک) جلو خود غذا بخورد». انس گوید: همه دعوت شدگان سیر شدند، آنگاه عدّه‌اى بیرون رفتند، چند نفرى باقى ماندند و صحبت مى‌کردند، من از اینکه این عدّه بیرون نمى‌رفتند ناراحت بودم، پیغمبر جبه طرف حجره‌هاى همسرانش بیرون رفت، من هم بدنبال او رفتم، گفتم: این عدّه هم رفتند، پیغمبر جبرگشت و داخل منزل گردید و پرده‌اى را کشید و من در حجره پیغمبر بودم که آیه ۵۳ سوره احزاب نازل شد، (اى کسانى که ایمان دارید، وارد منزل پیغمبر نشوید مگر شما را براى غذا خوردن دعوت نماید، نباید به سفره و ظروف او نگاه کنید، امّا هر وقت شما را دعوت نمود وارد منزلش بشوید و همین که غذا را خوردید، بیرون بروید، و براى صحبت کردن با هم آنجا توقف نکنید، چون این امر باعث اذیت او مى‌گردد، او از شما شرم مى‌کند ولى خداوند از بیان حق شرم ندارد).

انس گوید: مدت ده سال خدمت پیغمبر جرا به عهده داشتم».

[۲٧٧] أخرجه البخاري في: ۶٧ كتاب النكاح: ۶۸ باب الوليمة ولو بشاة. [۲٧۸] أخرجه البخاري في: ۶۵ كتاب التفسير: ۳۳ سورة الأحزاب: ۸ باب قوله: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ. [۲٧٩] أخرجه البخاري في: ٧۰ كتاب الأطعمة: ۵٩ باب قول الله تعالى: ﴿فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ. [۲۸۰] أخرجه البخاري في: ۶٧ كتاب النكاح: ۶۴ باب الهدية للعروس.