ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۲۰: بیعت با پیغمبر ج بعد از فتح مکه بر پیروى از اسلام و جهاد در راه خدا و کارهاى خیر و بیان اینکه بعد از فتح مکه رفتن از مکه به مدینه مهاجرت نیست

باب ۲۰: بیعت با پیغمبر ج بعد از فتح مکه بر پیروى از اسلام و جهاد در راه خدا و کارهاى خیر و بیان اینکه بعد از فتح مکه رفتن از مکه به مدینه مهاجرت نیست

۱۲۱۸- حدیث: «مُجَاشِعِ بْنِ مَسْعُودٍ وَأَبِي مَعْبَدٍ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيّ، عَنْ مُجَاشِعِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: انْطَلَقْتُ بِأَبِي مَعْبَدٍ إِلَى النَّبِيِّ ج لِيُبَايِعَهُ عَلَى الْهِجْرَةِ، قَالَ: مَضَتِ الْهِجْرَةُ لأَهْلِهَا، أُبَايِعُهُ عَلَى الإِسْلامِ وَالْجِهَادِ فَلَقِيْتُ أَبَا مَعْبَدٍ، فَسَأَلْتُهُ، فَقَالَ: صَدَقَ مُجَاشِعٌ» [۶۰٧].

یعنی: «مجاشع بن مسعودسگوید: با ابو معبد پیش پیغمبر جرفتیم، تا بر هجرت از مکه به مدینه با پیغمبر جبیعت کند، پیغمبر جگفت: «دیگر فضیلت و ثواب هجرت از مکه به مدینه براى کسانى که مى‌خواهند به مدینه بیایند وجود ندارد (و بعد از فتح مکه اگر کسى به مدینه بیاید ثواب هجرت را ندارد)، ولى با او بر دین اسلام و جهاد در راه خدا بیعت مى‌نمایم»، ابى عثمان نهدى گوید: به ابا معبد رسیدم، و از او درباره حدیثى که مجاشع بن مسعود روایت کرد سؤال کردم، گفت: مشاجع راست گفته است».

۱۲۱٩- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج، يَوْمَ فَتْحِ مَكةَ: لاَ هِجْرَةَ وَلكِنْ جِهَادٌ وَنِيَّةٌ، وَإِذَا اسْتُنْفِرْتُمْ فَانْفِرُوا» [۶۰۸].

یعنی: «ابن عباسبگوید: پیغمبر جدر روز فتح مکه گفت: دیگر بعد از فتح مکه هجرت از مکه به مدینه فضیلت و ثواب ندارد، ولى هجرت به واسطه جهاد در راه خدا و هجرت به خاطر نیت خالص (مانند هجرت براى طلب علم و دورى از فتنه و فساد و...) باقى است، و هر وقت که از شما خواستند براى جهاد در راه خدا حرکت کنید فوراً به جهاد بروید».

۱۲۲۰- حدیث: «أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّس، أَنَّ أَعْرَابِيًّا سَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج عنِ الْهِجْرَةِ، فَقَالَ: وَيْحَكَ إِنَّ شَأْنَهَا شَدِيدٌ، فَهَلْ لَكَ مِنْ إِبِلٍ تُؤَدِّي صَدَقَتَهَا قَالَ: نَعَمْ؛ قَالَ: فَاعْمَلْ مِنْ وَرَاءِ الْبِحَارِ، فَإِنَّ اللهَ لَنْ ِيَترَكَ مِنْ عَمَلِكَ شَيْئًا» [۶۰٩].

یعنی: «ابو سعید خدرىسگوید: یک عرب بدوى از پیغمبر جدرباره هجرت پرسید، (تا به مدینه هجرت نماید. این مرد از اهل مکه نبود و هنوز مکه هم فتح نشده بود) پیغمبر جگفت: واى بر شما، وظیفه هجرت و رعایت حق آن سنگین است، همه نمى‌توانند آن را رعایت کنند، آیا شترى دارى که زکات آن‌ها را بدهى؟ (یعنى دادن زکات هم داراى ثواب فراوان است و هم تحمّل آن سنگین نیست) آن مرد جواب داد: بلى، شتر دارم، پیغمبر جگفت: اگر زکات و صدقه اموالت را بدهى به ثواب بزرگى مى‌رسى، (فرق نمى‌کند در مدینه باشى) یا در دهات دورافتاده آن سوى دریاها کار بکنى، خداوند ذرّه‌اى از عمل نیک شما را فراموش نمى‌کند».

[۶۰٧] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۵۳ باب وقال الليث. [۶۰۸] أخرجه البخاري في: ۵۶ كتاب الجهاد: ۱٩۴ باب لا هجرة بعد الفتح. [۶۰٩] أخرجه البخاري في: ۲۴ كتاب الزكاة: ۳۶ باب زكاة الإبل.