باب ۱۳: ثواب دارد که انسان ابتدا جاریهاش را آزاد نماید و سپس با او ازدواج کند
٩۰۰- حدیث: «أَنَسٍ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، غَزَا خَيْبَرَ، فَصَلَّيْنَا عِنْدَهَا صَلاَةَ الْغَدَاةِ بِغَلَسٍ، فَرَكِبَ نَبِيُّ اللهِ ج، وَ رَكِبَ أَبُو طَلْحَةَ، وَأَنَا رَدِيفُ أَبِي طَلْحَةَ، فَأَجْرَى نَبِيُّ اللهِ ج فِي زُقَاقٍ خَيْبَرَ، وَأَنَّ رُكْبَتِي لَتَمَسُّ فَخِذَ نَبِيِّ اللهِ ج، ثُمَّ حَسَرَ الإِزَارَ عَنْ فَخِذِهِ حَتَّى إِنِّي أَنْظُرُ إِلَى بَيَاضِ فَخِذِ نَبِيِّ اللهِ ج، فَلَمَّا دَخَلَ الْقَرْيَةَ قَالَ: اللهُ أَكْبَرُ خَرِبَتْ خَيْبَرُ، إِنَّا إِذَا نَزَلْنَا بِسَاحَةِ قَوْمٍ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ قَالَهَا ثَلاَثًا قَالَ: وَخَرَجَ الْقَوْمُ إِلَى أَعْمَالِهِمْ، فَقَالُوا: مُحَمَّدٌ وَالْخَمِيسُ (يَعْنِي الْجَيْش) قَالَ: فَأَصَبْنَاهَا عَنْوَةً، فَجُمِعَ السَّبْىُ، فَجَاءَ دِحْيَةُ، فَقَالَ: يَا نَبِيَّ اللهِ أَعْطِنِي جَارِيَةً مِنَ السَّبْىِ، قَالَ: اذْهَبْ فَخُذْ جَارِيَةً فَأَخَذَ صَفِيَّةَ بِنْتَ حُيَيٍّ فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ج، فَقَالَ: يَا نَبِيَّ اللهِ أَعْطَيْتَ دِحْيَةَ صَفِيَّةَ بِنْتَ حُيَيٍّ، سَيِّدَةَ قُرَيْظَةَ وَالنَّضِيرِ لاَ تَصْلُحُ إِلاَّ لَكَ قَالَ: ادْعُوهُ بِهَا فَجَاءَ بِهَا؛ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا النَّبِيُّ ج، قَالَ: خُذْ جَارِيَةً مِنَ السَّبْىِ غَيْرَهَا قَالَ: فَأَعْتَقَهَا النَّبِيُّ ج وَتَزَوَّجَهَا.
فَقَالَ لَهُ ثَابِتٌ: يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا أَصْدَقَهَا قَالَ: نَفْسَهَا، أَعْتَقَهَا وَتَزَوَّجَهَا، حَتَّى إِذَا كَانَ بِالطَّرِيقِ جَهَّزَتْهَا لَهُ أُمُّ سُلَيْمٍ، فَأَهْدَتْهَا لَهُ مِنَ اللَّيْلِ؛ فَأَصْبَحَ النَّبِيُّ ج عَرُوسًا؛ فَقَالَ: مَنْ كَانَ عِنْدَهُ شَيْءٌ فَلْيَجِئ بِهِ وَبَسَطَ نِطَعًا، فَجَعَلَ الرَّجُلُ يَجِيءُ بِالتَّمْرِ وَجَعَلَ الرَّجُلُ يَجِيءُ بِالسَّمْنِ (قَالَ وَأَحْسِبُهُ قَدْ ذَكَرَ السَّوِيقَ) قَالَ: فَحَاسُوا حَيْسًا، فَكَانَتْ وَلِيمَةَ رَسُولِ اللهِ» [۲٧۵].
یعنی: «انس گوید: پیغمبر جبا اهل خیبر جنگید و آنان را شکست داد، نماز صبح را در خیبر هنگامیکه هوا تاریک بود خواندیم بعداً پیغمبر جسوار شد، ابو طلحه نیز سوار گردید و من هم پشت سر ابو طلحه سوار شده بودم، پیغمبر جبا سوارى در کوچههاى خیبر مىگشت (در اثر تنگى کوچهها) زانویم به ران او برخورد مىکرد، در اثر فشار دامن پیغمبر جبالا رفت، رانش ظاهر شد، و من سفیدى ران او را تماشا کردم، وقتى که وارد خیبر شد، گفت: «الله اکبر، خیبر ویران شود، وقتى به محل سکونت دشمن وارد مىشویم، کسانى که قبلاً به آنان هشدار دادهایم و ایشان را از عواقب بد اعمالشان برحذر داشتهایم ولى به آن توجّه نکردهاند، در تنگنا و بدبختى و مهلکه قرار مىگیرند». پیغمبر جسه بار این جمله را تکرار کرد، انس گوید: مردم خیبر با بیل و کلنگ به محل کار روزانه خود رفته بودند، (وقتى ما را دیدند) گفتند: آه، محمّد با لشکر آمده است، انس گوید: خیبر را با جنگ و زور فتح کردیم و زنهاى کافران که به غنیمت گرفته شده بودند جمع گردیدند، یکى از اصحاب به نام دحیه پیش پیغمبر جآمد، گفت: اى رسول خدا! یکى از این جاریههاى به غنیمت گرفته شده را به من بده. پیغمبر جگفت: «برو یکى از آنان را براى خود انتخاب کن». او هم رفت، صفیه دختر حیى را براى خود انتخاب نمود، یک نفر دیگر به نزد پیغمبر جآمد، گفت: اى رسول خدا! صفیه دختر حیى را که خانم دو طایفه بنىقریظه و نضیر است به دحیه دادهاى؟! این خانم جز براى شما براى هیچ کس دیگرى لایق و شایسته نیست. پیغمبر جگفت: «دحیه را با صفیه پیش من بیاورید». دحیه با صفیه پیش پیغمبر جآمدند، وقتى پیغمبر جصفیه را دید به دحیه گفت: «جاریه دیگرى انتخاب کن». انس گوید: پیغمبر جصفیه را آزاد نمود و با او ازدواج کرد.
ثابت از انس پرسید: اى ابو حمزه! پیغمبر جچه چیزى را به عنوان مهر صفیه قرارداد؟ انس گفت: خود صفیه صداق خودش بود (به این معنى پیغمبر جاو را به عنوان تبرع و بلاعوض آزاد نمود سپس با رضایت و میل و رغبت کامل بدون مهر با او ازدواج کرد، البتّه این از خصایص پیغمبر مىباشد). وقتى صفیه را آزاد ساخت و با او ازدواج کرد، او را به امّ سلیم تحویل داد، امّ سلیم او را آرایش داد و شب هنگام او را به پیغمبر جتسلیم نمود و به تصرف پیغمبر جدرآمد، (در همان روزى که پیغمبر جاز خیبر برمىگشت)، فرمود: «هر کسى که غذایى را همراه دارد بیاورد». یک سفره چرمى را پهن کردند، یکى خرما آورد و دیگرى روغن (راوى گوید: فکر مىکنم که انس سویق را هم ذکر نمود) انس گفت: به عنوان مهمانى و مراسم ازدواج غذاى مخلوطى از کشک و روغن و خرما را آماده کردند (و عدّهاى دعوت شدند و آن را خوردند) و این مهمانى به عنوان ولیمه ازدواج پیغمبر جبا صفیه بود».
«خميس: لشکر».
٩۰۱- حدیث: «أَبِي مُوسىس، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: مَنْ كَانَتْ لَهُ جَارِيَةٌ فَعَالَهَا فَأَحْسَنَ إِلَيْهَا، ثَمَّ أَعْتَقَهَا، وَتَزَوَّجَهَا، كَانَ لَهُ أَجْرَانِ» [۲٧۶].
یعنی: «ابو موسىسگوید: پیغمبر جگفت: «کسى که جاریه و کنیزى دارد و نفقه و هزینه زندگى او را تأمین کند و با او خوش رفتارى نماید، سپس او را آزاد سازد و با او ازدواج کند دو اجر و ثواب را دریافت مىدارد، (یکى اجر آزاد نمودن و دیگرى اجر ازدواج با او)».
[۲٧۵] أخرجه البخاري في: ۸ كتاب الصلاة: ۱۲ باب ما يذكر في الفخذ. [۲٧۶] أخرجه البخاري في: ۴٩ كتاب العتق: ۱۴ باب فضل من أدب جاريته وعلمها.