ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۱۱: گرفتن غنیمت تنها براى مسلمانان حلال شده است

باب ۱۱: گرفتن غنیمت تنها براى مسلمانان حلال شده است

۱۱۴۱-حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: غَزَا نَبِيٌّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ، فَقَالَ لِقَوْمِهِ: لاَ يَتْبَعْنِي رَجُلٌ مَلَكَ بُضْعَ امْرَأَةٍ، وَهُوَ يُرِيدُ أَنْ يَبْنِي بِهَا وَلَمَّا يَبْنِ بِهَا، وَلاَ أَحَدٌ بَنَى بُيُوتًا وَلَمْ يَرْفَعْ سُقُوفَهَا، وَلاَ أَحَدٌ اشْتَرَى غَنَمًا أَوْ خَلِفَاتٍ وَهُوَ يَنْتَظِرُ وِلاَدَهَا فَغَزَا، فَدَنَا مِنَ الْقَرْيَةِ صَلاَةَ الْعَصْرِ، أَوْ قَرِيبًا مِنْ ذلِكَ فَقَالَ لِلشَّمْسِ: إِنَّكِ مَأْمُورَةٌ وَأَنَا مَأْمُورٌ، اللَّهُمَّ احْبِسْهَا عَلَيْنَا فَحُبِسَتْ حَتَّى فَتَحَ اللهُ عَلَيْهِ؛ فَجَمَعَ الْغَنَائِمَ، فَجَاءَتْ (يَعْنِي النَّارَ) لِتَأْكُلَهَا فَلَمْ تَطْعَمْهَا؛ فَقَالَ: إِنَّ فِيكُمْ غُلُولاً، فَلْيُبَايِعْنِي مِنْ كُلِّ قبيلة رَجُلٌ، فَلَزِقَتْ يَدُ رَجُلٍ بِيدِهِ فَقَالَ: فِيكُمُ الْغُلُولُ فَلْيُبَايِعْنِى قَبِيلَتُكَ فَلَزِقَتْ يَدُ رَجُلَيْنِ أَوْ ثَلاَثَةٍ بِيَدِهِ فَقَالَ: فِيكُمُ الْغُلُولُ فَجَاءُوأ بِرَأْسٍ مِثْلِ رَأْس بَقَرَةٍ مِنَ الذَّهَبِ فَوَضَعُوهَا، فَجَاءَتِ النَّارُ فَأَكَلَتْهَا ثُمَّ أَحَلَّ اللهُ لَنَا الْغَنَائِمَ، رَأَى ضَعْفَنَا وَعَجْزَنَا فَأَحَلَّهَا لَنَا» [۵۳۰].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: یکى از پیغمبرهاى سابق به جهادرفت وبه قومش گفت: کسانى که زنانى را نکاح کرده‌اند ومى‌خواهند با آنان عروسى کنند، وکسانى که دارند خانه‌اى مى‌سازند ولى هنوز سقف آن را نپوشانیده‌اند، وکسانى که حیوان یا شتر حامله‌اى را خریده‌اند ومنتظر وضع حمل آن‌ها هستند همراه من نیایند (چون به علت تعلق خاطرشان به این چیزها نگران و دل واپس مى‌شوند و قدرتشان تضعیف مى‌شود) وقتى به حرکت درآمد به هنگام نماز عصر و یا نزدیک وقت نماز عصر به محل و شهرى رسید که مقصدش بود، به خورشید گفت: من و شما هر دو مأمور خدا مى‌باشیم، خداوندا! خورشید را از حرکت بازدار و آن را متوقف ساز، خداوند خورشیدرا درجاى خود متوقف ساخت، تا اینکه او را بر دشمن پیروز نمود، آنگاه غنائم را جمع‌آورى کرد، آتشى از آسمان نازل شد تا آن غنائم را ببلعد ولى از بلعیدن آن خوددارى کرد، (در زمان پیغمبران پیشین معمول این بود وقتى که غنیمت جنگى جمع مى‌شد آتشى از آسمان نازل مى‌شد، آن را مى‌بلعید واین نشانه قبول جهاد و عدم خیانت در جمع‌آورى غنیمت بود و اگر کسى در جمع‌آورى غنیمت خیانت مى‌کرد، آتشى که فرو مى‌آمد از بلعیدن این غنائم خوددارى مى‌کرد)، این پیغمبر به قومش گفت: در بین شما کسانى هستند که به هنگام جمع‌آورى غنیمت خیانت کرده‌اند، پس لازم است از هر قبیله‌اى یک نفر (دست در دست من بگذارد) با من بیعت کند، وقتى که از هر قبیله‌اى یک نفر با او بیعت کردند دست یکى از آن‌ها به دستش چسبید، به او گفت: کسانى که خیانت کرده‌اند جزو قبیله شما هستند، پس باید تمام افراد قبیله شما با من بیعت کنند (و دست در دستم قرار دهند) وقتى که تمام افراد این قبیله با او بیعت کردند دست دو یا سه نفر از ایشان به دست آن پیغمبر جچسبید، این پیغمبر گفت: خیانت از جانب شما است، بنابراین این چند نفر ناچار شدند چیزى را که شبیه سر گاو بود و از طلا ساخته شده بود آوردند، و در جمع غنائم قرارش دادند، آنگاه آتش از آسمان فرود آمد و غنائم را بلعید. (پیغمبر جفرمود): «خداوند غنایم را به خاطر ضعیفى و ناتوانى ما براى ما حلال کرد».

[۵۳۰] أخرجه البخاري في: ۵٧ كتاب فرض الخمس: ۸ باب قول النبي جأحلت لكم الغنائم.