باب ۵: استثناء و گفتن انشاء الله
۱۰٧۲- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ: لأَطُوفَنَّ اللَّيْلَةَ بِمِائَةِ امْرَأَةٍ، تَلِدُ كُلُّ امْرَأَةٍ غُلاَمًا يُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللهِ فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: قُلْ إِنْ شَاءَ اللهُ فَلَمْ يَقُلْ، وَنَسِيَ؛ فَأَطَافَ بِهِنَّ، وَلَمْ تَلِدْ مِنْهُنَّ إِلاَّ امْرَأَةٌ نِصْفَ إِنْسَانٍ قَالَ النَبِيُّ ج: لَوْ قَالَ إِنْ شَاءَ اللهُ لَمْ يَحْنَثْ، وَكَانَ أَرْجَى لِحَاجَتِهِ» [۴۵۸].
یعنی: «ابو هریره گوید: سلیمان پسر داود÷قسم خورد که با صدنفر از زنانش نزدیکى کند، تا هر زنى پسرى را به دنیا آورد، و این صد پسر در راه خدا جهاد نمایند، فرشته مأمور به او گفت: بگو انشاء الله (اگر خدا بخواهد) ولى سلیمان فراموش کرد، انشاء الله را نگفت، وقتى که با زنهایش نزدیکى نمود، هیچیک از آنان بچهاى به دنیا نیاورد به جز یکى از آنان که بچه ناقص و نصف انسانى را به دنیا آورد. پیغمبر جگفت: اگر انشاء الله را مىگفت قمسش بىنتیجه نمىماند، و امید رسیدن به آرزویش بیشتر بود».
۱۰٧۳- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: قَالَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ، لأَطُوفَنَّ اللَّيْلَةَ عَلَى سَبْعِينَ امْرَأَةً، تَحْمِلُ كُلُّ امْرَأَةٍ فَارِسًا يُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللهِ فَقَالَ لَهُ صَاحِبُهُ، إِنْ شَاءَ اللهُ، فَلَم يَقُلْ، وَلَمْ تَحْمِلْ شَيْئًا إِلاَّ وَاحِدًا سَاقِطًا إِحْدَى شِقَّيْهِ فَقَالَ النَّبِيُّ ج: لَوْ قَالَهَا لَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ» [۴۵٩].
یعنی: «ابو هریره گوید: پیغمبر جگفت: «سلیمان پسر داود گفت: من باید با هفتاد زنم نزدیکى نمایم، تا هر یک از آنان سوارى را به دنیا آورد که در راه خدا جهاد کنند، رفیقش به او گفت: انشاء الله، ولى سلیمان انشاء الله را نگفت، لذا تنها یکى از زنها بچهاى به دنیا آورد که نصفى از بدنش ناقص بود»، پیغمبر جگفت: اگر انشاء الله را مىگفت: (خداوند خواسته او را به جاى مىآورد) و بچههایش در راه خدا جهاد مىکردند».
[۴۵۸] أخرجه البخاري في: ۶٧ كتاب النكاح: ۱۱٩ باب قول الرجل لأطوفن الليلة على نسائه. [۴۵٩] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الطلاق: ۴۰ باب قول الله تعالى: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ٣٠﴾.