باب ۱۴: جایز است یکى از هووها نوبت خود را به دیگرى ببخشد
٩۲٧- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْ عَطَاءٍ، قَالَ: حَضَرْنَا مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ جَنَازَةَ مَيْمُونَةَ بِسَرِفَ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: هذِهِ زَوْجَةُ النَّبِيِّ ج، فَإِذَا رَفَعْتُمْ نَعْشَهَا فَلاَ تُزَعْزِعُوهَا وَلاَ تُزَلْزِلُوهَا، وَارْفُقُوا، فَإِنَّهُ كَانَ عِنْدَ النَّبِيِّ ج تِسْعٌ، كَانَ يَقْسِمُ لِثَمَانٍ، وَلاَ يَقْسِمُ لِوَاحِدَةٍ» [۳۰۴].
یعنی: «عطاء گوید: با ابن عباس بر جنازه میمونه (همسر پیغمبر در محلى بین مکه و مدینه به نام) سرف حضور داشتیم، ابن عباس گفت: وقتى که جنازه او را بلند کردید به آرامى و احترام آن را بلند کنید و آن را تکان ندهید و به احترام و متانت با آن رفتار کنید، (همانطورى که در زمان حیاتش نسبت به او احترام مىکردید) همانا پیغمبر جنُه زن در نکاح داشت، که نسبت به هشت نفر از ایشان با نوبت و تقسیم وقت رفتار مىکرد ولى یک نفر از ایشان نوبت نداشت». (و نوبت خود را به عایشه بخشیده بود).
[۳۰۴] أخرجه البخاري في: ۶٧ كتاب النكاح: ۴ باب كثرة النساء.