ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۳٧: غزوه اُحد

باب ۳٧: غزوه اُحد

۱۱۶٩-حدیث: «سَهْلِ بْنِ سَعْدٍس، أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ جُرْحِ النَّبِيِّ ج يَوْمَ أُحُدٍ فَقَالَ: جُرِحَ وَجْهُ النَبِيِّ ج وَكُسِرَتْ رَبَاعِيَتُهُ، وَهُشِمَتِ الْبَيْضَةُ عَلَى رَأْسِهِ؛ فَكَانَتْ فَاطِمَةُ، عَلَيْهَا السَّلاَمُ، تَغْسِلُ الدَّمَ، وَعَلِيٌّ يُمْسِكُ؛ فَلَمَّا رَأَتْ أَنَّ الدَّمَ لاَ يَزِيدُ إِلاَّ كَثْرَةَ، أَخَذَتْ حَصِيرًا فَأَحْرَقَتْهُ حَتَّى صَارَ رَمَادًا، ثُمَّ أَلْزَقَتْهُ، فَاسْتَمْسَكَ الدَّمُ» [۵۵۸].

یعنی: «از سهل بن سعدسدرباره زخمى شدن پیغمبر جدر جنگ اُحد سؤال شد، سهلسگفت: پیغمبر جزخمى شد و یکى از چهار دندان جلویش شکست، و کلاه‌خود پیامبر در سرش شکسته شد، فاطمهلخونش را مى‌شست و علىسهم زخمش را مى‌بست تا خون از آن جارى نشود، وقتى که فاطمهلدید خون بند نمى‌آید و خون ریزى بیشتر مى‌شود، مقدارى حصیر را برداشت و آن را سوزاند تا به صورت خاکستر درآمد، آنگاه آن را بر روى زخم پیغمبر جپاشید، و خون‌ریزى آن قطع شد».

۱۱٧۰- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ ج يَحْكِي نَبِيًّا مِنَ الأَنْبِيَاءِ، ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمَوْهُ، وَهُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَيَقُولُ: (اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ)

عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍس قَالَ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ ج يَحْكِي نَبِيَّاً مِنَ الاَْنْبِيَاءِ، ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمَوهُ، وَهُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَيَقُولُ: اللّهُمَّ! اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ» [۵۵٩].

یعنی: «عبدالله بن مسعودسگوید: گویى اکنون همان وقتى است که به پیغمبر جنگاه مى‌کردم و شرح حال یکى از پیغمبران را بیان مى‌کرد، که قومش او را زده و بدنش را زخمى و خون‌آلود ساخته بودند، این پیغمبر جدر حالى که خون را ازصورتش پاک مى‌کرد مى‌گفت: خداوندا! قومم را ببخش، چون ایشان نمى‌فهمند».

[۵۵۸] أخرجه البخاري في: ۵۶ كتاب الجهاد: ۸۵ باب لُبس البيضة. [۵۵٩] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الأنبياء: ۵۴ باب حدثنا أبو اليمان.