ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ٩: بر زن واجب است در عده فوت شوهرش که چهار ماه و ده شب است در حال تعزیه باشد و براى غیر شوهر تعزیه بیش از سه روز حرام است

باب ٩: بر زن واجب است در عده فوت شوهرش که چهار ماه و ده شب است در حال تعزیه باشد و براى غیر شوهر تعزیه بیش از سه روز حرام است

٩۵۰- حدیث: «أُمِّ حَبِيبَة زَوْجِ النَّبِيِّ ج، وَزْيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ، وَأُمِّ سَلَمَةَ، وَزَيْنَبَ ابْنَةِ أَبِي سَلَمَةَ: قَالَتْ زَيْنَبُ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَبِيبَةَ، زَوْجِ النَّبِيِّ ج، حِينَ تُوُفِّيَ أَبُوهَا، أَبُو سُفْيَانَ بْنُ حَرْبٍ، فَدَعَتْ أُمُّ حَبِيبَةَ بِطِيبٍ فِيهِ صُفْرَةٌ، خَلُوقٌ أَوْ غَيْرُهُ، فَدَهَنَتْ مِنْهُ جَارِيَةً، ثُمَّ مَسَّتْ بِعَارِضَيْهَا، ثُمَّ قَالَتْ: وَاللهِ مَالِي بِالطِّيبِ مِنْ حَاجِةٍ، غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج يَقُولُ: «لاَ يَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَنْ تُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثِ لَيَالٍ إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ، أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا».

قَالَتْ زَيْنَبُ: فَدَخَلْتُ عَلَى زَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ، حِينَ تُوُفِّيَ أَخُوهَا، فَدَعَتْ بِطِيبٍ فَمَسَّتْ مِنْهُ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَاللهِ مَالِي بِالطِّيبِ مِنْ حَاجَةٍ، غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ لاَ يَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمَ الآخِرِ أَنْ تُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ لَيَالٍ إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا.

قَالَتْ زَيْنَبُ: وَسَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ تَقُولُ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ ابْنَتِي تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، وَقَدِ اشْتَكَتْ عَيْنُهَا، أَفَتَكْحُلُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لاَ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا، كُلُّ ذَلِكَ يَقُولُ: «لاَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّمَا هِيَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَعَشْرٌ، وَقَدْ كَانَتْ إِحْدَاكُنَّ فِي الْجَاهِلَيَّةِ تَرْمِي بِالْبَعَرَةِ علَى رَأْسِ الْحَوْلِ».

قَالَ حُمَيْدٌ (الرَّاوِي عَنْ زَيْنَبَ) فَقُلْتُ لِزَيْنَبَ: وَمَا تَرْمِي بِالْبَعَرَةِ عَلَى رَأْسِ الْحَوْلِ فَقَالَتْ زَيْنَبُ: كَانَتِ الْمَرْأَةُ إِذَا تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، دَخَلَتْ حِفْشًا وَلَبِسَتْ شَرَّ ثِيَابِهَا، وَلَمْ تَمَسَّ طِيبًا حَتَّى تَمُرَّ بِهَا سَنَةٌ ثُمَّ تُؤْتَى بِدَابَّةٍ، حِمَارٍ، أَوْ شَاةٍ، أَوْ طَائِرٍ، فَتَفْتَضُّ بِهِ، فَقَلَّمَا تَفْتَضُّ بِشَيْءٍ إِلاَّ مَاتَ، ثُمَّ تَخْرُجُ فَتُعْطَى بَعَرَةً فَتَرْمِي، ثُمَّ تُرَاجِعُ بَعْدُ مَا شَاءَتْ مِنْ طِيبٍ أَوْ غَيْرِهِ.

سُئِلَ مَالِكٌ (أَحَدُ رِجَالِ السَّنَدِ) مَا تَفْتَضُّ بِهِ قَالَ: تَمْسَحُ بِهِ جِلْدَهَا» [۳۲۸].

یعنی: «زیب بنت امّ سلمه گوید: به نزد امّ حبیبه همسر پیغمبر جکه پدرش ابو سفیان بن حرب فوت کرده بود رفتم، امّ حبیبه عطرى را که رنگ زرد داشت و به آن خلوق مى‌گفتند و یا از جنس غیر خلوق بود، درخواست کرد، کنیزى را با آن خوشبو نمود، سپس مقدارى از آن را به گونه‌هایش مالید، گفت: قسم به خدا من نیازى به استعمال عطر ندارم ولى این کار را تنها به خاطر این انجام دادم، که از پیغمبر جشنیدم مى‌گفت: «براى زنى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد حلال نیست بیش از سه روز براى مرگ هیچ کسى تعزیه دارى کند، مگر براى فوت شوهرش که باید براى آن چهارماه ده شب تعزیه دار باشد».

زینب بنت امّ سلمه گوید: به نزد زینب بنت جحش همسر پیغمبر جکه برادرش فوت کرده بود رفتم او هم درخواست عطر نمود و مقدارى از آن را به خود مالید، سپس گفت: قسم به خدا من نیازى به عطر نداشتم، (ولى خواستم تعزیه را بردارم) چون شنیدم که رسول خدا بالاى منبر مى‌گفت: «براى زنى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد جایز نیست بیش از سه روز براى فوت کسى تعزیه دارى کند مگر براى فوت شوهرش که باید چهار ماه و ده شب براى او تعزیه دار باشد».

زینب بنت امّ سلمه گوید: شنیدم امّ سلمه مى‌گفت: زنى به نزد پیغمبر جآمد و گفت: اى رسول خدا! شوهر دخترم فوت کرده است و چشم دخترم هم درد مى‌نماید آیا اجازه دارد سرمه به چشمش بمالد، پیغمبر جسه‌بار گفت: «خیر نمى‌تواند». سپس گفت: «عده زنى که شوهرش فوت مى‌نماید چهار ماه و ده شب است، در دوران جاهلیت رسم بر این بود زنى که شوهرش فوت مى‌کرد بعد از یک سال که عده‌اش تمام مى‌شد به نشان پایان دوره عده و تعزیه شوهرش، پشکلى را به دور مى‌انداخت».

حمید بن نافع راوى (حدیث از زینب بنت ابى سلمه) گوید: از زینب پرسیدیم: مقصود از انداختن این پشکل چه بود؟.

زینب گفت: در زمان جاهلیت زن وقتى که شوهرش فوت مى‌کرد، داخل منزل بسیار بد و محقرى مى‌شد و بدترین لباس را مى‌پوشید، و هیچ چیز خوشبویى را استعمال نمى‌کرد، تا یک سال در این حالت باقى مى‌ماند، سپس حیوانى را مانند خر یا گوسفند یا پرنده‌اى مى‌آورد و تمام کثافت بدنش را با پوست یا پشم یا پر آن تمیز مى‌کرد و سپس آن را رها مى‌نمود، ولى کثافت او به اندازه‌اى شدید بود که اغلب حیوانى که این زن‌ها خود را با آن تمیز مى‌کردند، مى‌مردند، و بعد از اینکه زن خود را تمیز مى‌کرد از منزل بیرون مى‌آمد، و پشکلى را به دست مى‌گرفت، هرگاه سگى از جلو منزلش رد مى‌شد پشکل را به سوى آن سگ مى‌انداخت و با این عمل نشان مى‌داد که کثافت را از خود دور کرده و از عده بیرون آمده است، بعد از انداختن این پشکل به منزل بر مى‌گشت و هر چه دلش مى‌خواست از آرایش و استعمال چیزهاى خوشبو انجام مى‌داد».

«حفشا: خانه بسیار کوچک و محقر. فتفض به: خود را به آن تمیز مى‌کرد».

از مالک یکى از راویان این حدیث پرسیده شد: منظور از (تفض به) چیست؟ گفت: پوست خود را به آن مى‌مالید.

٩۵۱- حدیث: «أُمِّ عَطِيَّةَ، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَتْ: كُنَّا نُنْهَى أَنْ نُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا، وَلاَ نَكْتَحِلَ وَلاَ نَتَطَيَّبَ، وَلاَ نَلْبَسَ ثَوْبًا مَصْبُوغًا إِلاَّ ثَوْبَ عَصْبٍ، وَقَدْ رُخِّصَ لَنَا عِنْدَ الطُّهْرِ، إِذَا اغْتَسَلَتْ إِحْدَانَا مِنْ مَحِيضِهَا فِي نُبْذَةٍ مِنْ كُسْتِ أَظْفَارٍ» [۳۲٩].

یعنی: «امّ عطیه گوید: به ما اجازه داده نمى‌شد که بیش از سه شب تعزیه دار باشیم مگر براى فوت شوهر که تعزیه آن چهار ماه و ده شب است، و در این مدت نه سرمه به چشم مى‌کشیدیم و نه از اشیاء خوشبو استفاده مى‌نمودیم و نه لباس رنگ شده‌اى را مى‌پوشیدیم، مگر پارچه‌اى به نام بردیمانى (که قبل از بافتن تارهایش را با رنگ سیاه رنگ مى‌کنند که تنها اجازه پوشیدن آن را داشتیم) و به ما اجازه داده شده بود به هنگام پاک شدن از حیض و غسل آن یک مقدار عود به نام (کست أظفار) که بوى خوشى دارد به جاهایى که به خون حیض آلوده مى‌شود، بمالیم تا بوى بد خون حیض را از بین ببرد».

«عصب يعصب: جمع یجمع، بردیمانى را عصب گویند چون تارهاى آن را قبل از بافتن جمع مى‌کنند و آن را رنگ مى‌نمایند. كست أظفار: عودى است مخصوص».

[۳۲۸] أخرجه البخاري في: ۶۸ كتاب الطلاق: ۴۶ باب تحد المتوفى عنها زوجها أربعة أشهر وعشرا. [۳۲٩] أخرجه البخاري في: ۶ كتاب الحيض: ۱۲ باب الطيب للمرأة عند غسلها من المحيض.