باب ۲: دست دزد چه از طبقه اشراف یا غیر اشراف باشد باید قطع شود و براى جلوگیرى از اجراى حدود شرعى نباید خواهش شود
۱۱۰۰- حدیث: «عَائِشَةَ، أَنَّ قُرَيْشًا أَهَمَّهُمْ شَأْنُ الْمَرْأَةِ الْمَخْزُومِيَّةِ الَّتِي سَرَقَتْ، فَقَالَ: وَمَنْ يُكَلِّمُ فِيهَا رَسُولَ اللهِ ج فَقَالُوا: وَمَنْ يَجْتَرِى عَلَيْهِ إِلاَّ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ، حِبُّ رَسُولِ اللهِ ج فَكَلَّمَهُ أُسَامَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: أَتَشْفَعُ فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللهِ ثُمَّ قَامَ فَاخْتَطَبَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا، إِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ؛ وَايْمُ اللهِ لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ، لَقَطَعْتُ يَدَهَا» [۴۸۶].
یعنی: «عایشهلگوید: موضوع دزدى یک زن از قبیله مخزوم براى قریش بسیار مهم بود (از اینکه دستش قطع شود ناراحت بودند) گفتند: چه کسى باید در این مورد با رسول خدا صحبت کند؟ گفتند: به جز اسامه پسر زید که محبوب پیغمبر جاست چه کسى جرأت خواهش براى این موضوع را دارد؟ اسامه با پیغمبر جصحبت کرد، پیغمبر جبه اسامه گفت: آیا براى جلوگیرى از اجراى یکى از حدود الهى خواهش مىکنى؟! سپس بلند شد، به سپاس و ستایش خداوند پرداخت، آنگاه گفت: ملّتهاى گذشته تنها به خاطر این به هلاکت رسیدند که وقتى یکى از اشراف دزدى مىکرد او را آزاد مىکردند، اگر یک نفر فقیر و بیچاره دزدى مىکرد، حد و مجازت را بر او اجرا مىنمودند، قسم به خدا اگر فاطمه دختر محمّد دزدى کند دستش را قطع خواهم کرد».
[۴۸۶] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الأنبياء: ۵۴ باب حدّثنا أبو اليمان.