باب ۵: مستحب بودن شروع به لبّیک گفتن و احرام بستن به هنگامیکه انسان از میقات سوار مىشود و مىخواهد به طرف مکه حرکت کند
٧۳۸- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ جُرَيْجٍ، أَنَّهُ قَالَ لِعَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ: يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمنِ رَأَيْتُكَ تَصْنَعُ أَرْبَعًا، لَمْ أَرَ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِكَ يَصْنَعُهَا قَالَ: وَمَا هِيَ يَا ابْنَ جُرَيْجٍ قَالَ: رَأَيْتُكَ لاَ تَمَسُّ مِنَ الأَرْكَانِ إِلاَّ الْيَمَانِيَيْنِ، وَرَأَيْتُكَ تَلْبَسُ النِّعَالَ السِّبْتِيَّةَ، وَرَأَيْتُكَ تَصْبُغُ بِالصُّفْرَةِ، وَرَأَيْتُكَ إِذَا كُنْتَ بِمَكَّةَ أَهَلَّ النَّاسُ إِذَا رَأَوُا الْهِلاَلَ، وَلَمْ تُهِلَّ أَنْتَ حَتَّى كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَة.
قَالَ عَبْدُ اللهِ: أَمَّا الأَرْكَانُ، فَإِنِّي لَمْ أَرَ رَسُولَ اللهِ ج يَمَسُّ إِلاَّ الْيَمَانِيَيْنِ، وَأَمَّا النِّعَالُ السِّبْتِيَّةُ، فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ ج يَلْبَسُ النَّعْلَ الَّتي لَيْسَ فِيهَا شَعَرٌ، وَيَتَوَضَّأُ فِيهَا، فَأَنا أُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَهَا وَأَمَّا الصُّفْرَةُ، فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ ج يَصْبُغُ بِهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أُنْ أَصْبُغَ بِهَا وَأَمَّا الإِهْلاَلُ، فَإِنِّي لَمْ أَرَ رسُولَ اللهِ ج يُهِلُّ حَتَّى تَنْبَعِثَ بِهِ رَاحِلَتُهُ» [٩۸].
یعنی: «عبید بن جریج به عبدالله بن عمر گفت: اى ابو عبدالرحمن! من تو را مىبینم که چهار عمل انجام مىدهى که هیچیک از رفقایت آن را انجام نمىدهند، عبدالله گفت: اى ابن جریج! این چهار عمل کدامند؟ گفت: تو را مىبینم که به هنگام طواف تنها دو رکن یمانى را لمس مىکنى (و دو رکن دیگر کعبه را که دو رکن شامى به آنها گفته مىشود لمس نمىنمایى)، تو را مىبینم که کفشهاى دباغى شده سیاه و بدون مو مىپوشى، و مىبینم که لباسهایت را با رنگ زرد (زعفران) رنگ مىنمایى، و تو را دیدم که در مکه بودى، مردم همین که هلال اوّل ماه ذیحجه را دیدند شروع به لبیک گفتن و احرام بستن کردند ولى تو تا روز هشتم ذیحجه که روز ترویه نام دارد (و مردم در آن روز از مکه به سوى عرفه حرکت مىکنند) شروع به لبیک گفتن و احرام بستن ننمودى.
عبدالله بن عمر در جواب عبید بن جریج گفت: در مورد لمس ارکان کعبه، چون ندیدهام که پیغمبر جبغیر از دو رکن یمانى رکن دیگرى را لمس نماید (من هم نتها این دو رکن را لمس مىنمایم)، امّا در مورد کفش دباغى شده، پیغمبر جرا مىدیدم که کفشى را مىپوشید که (دباغى شده بود و) هیچ مویى نداشت. پیغمبر وضو مىگرفت و پاهاى ترش را داخل آن مىکرد لذا من هم دوست دارم این نوع کفش را بپوشم، امّا در مورد رنگ نمودن لباسهایم با رنگ زرد، پیغمبر جرا مىدیدم که لباسهایش را با رنگ زرد رنگ مىکرد و من هم دوست دارم مانند او لباسهایم را رنگ نمایم و در مورد احرام بستن و شروع نمودن به لبیک گفتن، من پیغمبر جرا دیدم وقتى شروع به لبیک گفتن و احرام بستن مىنمود که بر شترش سوار مىشد و مىخواست اعمال حج را شروع نماید».
(براى توضیح باید گفته شود که کعبه داراى چهار گوشه است، دو گوشهاى که در جهت یمن قرار دارد و در یکى از آنها حجرالأسود هم نصب شده است دو رکن یمانى نام دارند، و به رکنى که حجرالأسود در آن قرار دارد رکن عراقى هم گفته مىشود، و دو گوشه دیگرى که در جهت شام واقع شده است دو رکن شامى نام دارند، و براى کسى که طواف کعبه مىنماید سنّت است وقتى که به دو رکن یمانى مىرسد دستش را به آنها بمالد، البتّه بوسیدن حجرالأسود و قرار دادن صورت بر آن نیز سنّت مىباشد و چنانچه به علت کثرت جمعیت ممکن نمىشد این دو رکن را لمس نمود، کافى است که به هنگام عبور در مقابل آنها دست را رو به آنها بلند کرد، ولى لمس یا استلام دو رکن شامى به هنگام طواف سنّت نیست) [٩٩].
[٩۸] أخرجه البخاري في: ۴ كتاب الوضوء: ۳۰ باب غَسْل الرجلين في النعلين، ولا يمسح على النعلين. [٩٩] شرح نووى بر مسلم، ج ۸، ص ٩۴.