باب ۲۲: در مورد نسخ خارج شدن از احرام و امر به احرام تا پایان مناسک
٧۶۶- حدیث: «أَبِي مُوسىس، قَالَ: قَدِمْتُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج وَهُوَ بِالْبَطْحَاءِ؛ فَقَالَ: أَحَجَجْتَ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: بِمَا أَهْلَلْتَ قُلْتُ: لَبَّيْكَ، بِإِهْلاَلٍ كَإِهْلاَلِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: أَحْسَنْتَ، انْطَلِقْ فَطفْ بِالْبَيْتِ وَبِالصَّفَا وَالْمَرْوَةِ ثُمَّ أَتَيْتُ امْرَأَةً مِنْ نِسَاءِ بَنِي قَيْسٍ فَفَلَتْ رَأْسِي، ثُمَّ أَهْلَلْتُ بِالْحَجِّ؛ فَكُنْتُ أُفْتِي بِهِ النَّاسَ حَتَّى خِلاَفَةِ عُمَرَس، فَذَكَرْتُهُ لَهُ، فَقَالَ: إِنْ نَأْخُذْ بِكِتَابِ اللهِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُنَا بِالتَّمَامِ، وَإِنْ نَأْخُذْ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ ج فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ج لَمْ يَحِلَّ حَتَّى بَلَغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ» [۱۳۰].
یعنی: «ابوموسىسگوید: در بطحاء به حضور پیغمبر جرسیدم، فرمود: «آیا احرام بستهاى؟» گفتم: بلى، گفت: «احرام به چه بستهاى؟» گفتم: گفتهام احرام مىبندم به احرام رسول خدا ج، فرمود: «کار خوبى کردهاى، برو بیت را طواف کن و سعى بین صفا و مروه را انجام بده». (و از احرام خارج شو من هم این کارها را انجام دادم و از احرام بیرون آمدم) سپس پیش زن محرمى از طایفه بنى قیس رفتم، او سرم را شانه کرد و آن را از شپش تمیز نمود، و بعداً در روز هشتم احرام را به حج بستم. و تا دوران خلافت عمر من براى مردم فتوا مىدادم که اوّل احرام به عمره را ببندند و بعد از طواف صفا و مروه و تراشیدن یا کوتاه نمودن موى سر از احرام خارج شوند و بعداً احرام به حج را ببندند و موضوع را به عمر گفتم، عمر هم گفت: اگر به کتاب خدا عمل کنیم قرآن به ما دستور مىدهد که احرام را به اتمام برسانیم و اگر به سنّت پیغمبر جعمل کنیم، مىدانیم که پیغمبر جاز احرام خارج نمىشد تا حیوانهاى قربانى را در منى قربانى مىکرد. (بنابراین ابوموسى با عمر در اینکه آیا احرام به عمره افضلتر است یا احرام به حج توافق نظر نداشته است).
[۱۳۰] أخرجه البخاري في: ۲۵ كتاب الحج: ۱۲۵ باب الذبح قبل الحلق.