ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل سى ويكم: درباره اشياء پيدا شده

فصل سى ويكم: درباره اشياء پيدا شده

۱۱۲۳- حدیث: «زَيْدِ بْنِ خَالِدٍس، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَسَأَلَهُ عَنِ اللُّقَطَةِ، فَقَالَ: اعْرِفْ عِفَاصَهَا وَوِكَاءَهَا، ثُمَّ عَرِّفْهَا سَنَةً، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا، وَإِلاَّ فَشَأْنَكَ بِهَا قَالَ: فَضَالَّةُ الْغَنَمِ قَالَ: هِيَ لَكَ أَوْ لأَخِيكَ أَوْ لِلذِّئْبِ قَالَ: فَضَالَّةُ الإِبِلِ قَالَ: مَالَكَ وَلَهَا مَعَهَا سِقَاؤُهَا وَحِذَاؤُهَا، تَرِدُ الْمَاءَ وَتَأكُلُ الشَّجَرَ حَتَّى يَلْقَاهَا رَبُّهَا» [۵۱۲].

یعنی: «زید بن خالدسگوید: مردى پیش پیغمبر جآمد و درباره حکم چیز گمشده‌اى که پیدا مى‌شود از پیغمبر جسؤال کرد، (که با آن چکار کند)، پیغمبر جگفت: باید ظرف این گم شده و نخ و بند آن را توصیف کنید، تا یکسال آن را در مجالس و محافل عمومى تعریف نمایید، آنگاه اگر در مدت این یکسال صاحبش پیدا شد باید آن را به صاحبش بدهید، اگر در این مدت صاحبش پیدا نشد، به عنوان مال شما محسوب مى‌شود و به هرنوع که مى‌خواهى آن را تصرّف کن، آن مرد پرسید: حکم گوسفندى که پیدا مى‌شود چیست؟ پیغمبر جگفت: اگر گوسفندى را پیدا کردى و آن را به مدت یکسال تعریف نمودى ولى صاحبش پیدا نشد، آن گوسفند مال شما است، اگر صاحبش پیدا شد مال او است، اگر آن را رها نمایى گرگ آن را مى‌خورد، آن مرد پرسید: شتر گمشده که پیدا شد چه حکمى دارد؟ پیغمبر جگفت: شما به شتر گمشده چه کار دارى؟! ذخیره آب و پاهاى محکمى همراه دارد، خودش از چشمه‌ها آب مى‌نوشد و از درخت و علف‌ها مى‌چرد (و گرگ نمى‌تواند به او زیانى برساند و سالم باقى مى‌ماند) تا اینکه صاحبش پیدا مى‌شود».

۱۱۲۴- حدیث: «أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍس، قَالَ: وَجَدْتُ صُرَّةً عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج، فِيهَا مِائَةُ دِينَارٍ، فَأَتَيْتُ بِهَا النَّبِيَّ ج، فَقَالَ: عَرِّفْهَا حَوْلاً فَعَرَّفْتُهَا حَوْلاً، ثمَّ أَتَيْتُ، فَقَالَ: عَرِّفهَا حَوْلاً فَعَرَّفْتُهَا حَوْلاً، ثُمَّ أَتَيْتُهُ، فَقَالَ: عَرِّفْهَا حَوْلاً فَعَرَّفْتُهَا حَوْلاً، ثُمَّ أَتَيْتُهُ الرَّابِعَةَ فَقَالَ: اعْرِفْ عِدَّتَهَا وَوِكَاءَهَا وَوِعَاءَهَا، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا، وَإِلاَّ اسْتَمْتِعْ بِهَا» [۵۱۳].

یعنی: «ابى بن کعبسگوید: در زمان پیغمبر جکیسه‌اى پیدا کردم که صد دینار طلا درآن بود، آن را پیش پیغمبر جآوردم، پیغمبر جگفت: «آن را یک سال نزد مردم توصیف کن»، به مدت یکسال آن را توصیف کردم، (وقتى که کسى پیدانشد باز) پیش پیغمبر جآمدم، گفت: «یکسال دیگر آن را توصیف کن»، یکسال دیگر آن را توصیف کردم (باز کسى پیدا نشد، مجدّداً) پیش پیغمبر جآمدم فرمود: یکسال دیگر آن را تعریف کن. بعد از یکسال دیگر تعریف آن، براى بار چهارم پیش پیغمبر جآمدم، فرمود: عدد دینارها و ظرف و بند آن‌ها را تعریف‌کن، اگر صاحبش پیدا شد دینارهارا به او بده والّا خودت از آن‌ها استفاده کن».

[۵۱۲] أخرجه البخاري في: ۴۲ كتاب المساقاة: ۱۲ باب شرب الناس والدواب من الأنهار. [۵۱۳] أخرجه البخاري في: ۴۵ كتاب اللقطة: ۱۰ باب هل يأخذ اللقطة ولا يدعها تضيع حتى لا يأخذها من لا يستحق.