ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۱۱: اجر و ثواب برده‌اى که نسبت به مالکش صادق و مخلص باشد و عبادت خدا را به نحو احسن انجام دهد

باب ۱۱: اجر و ثواب برده‌اى که نسبت به مالکش صادق و مخلص باشد و عبادت خدا را به نحو احسن انجام دهد

۱۰٧٩- حدیث: «ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: الْعَبْدُ إِذَا نَصَحَ سَيِّدَهُ وَأَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ، كَانَ لَهُ أَجْرُهُ مَرَّتَيْنِ» [۴۶۵].

یعنی: «ابن عمربگوید: پیغمبر جگفت: هر برده‌اى که نسبت به مالکش صادق و مخلص باشد و عبادت خدا را به نحو احسن انجام دهد، خداوند اجر و ثوابش را دو برابر مى‌نماید».

۱۰۸۰- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللهِ ج لِلْعَبْدِ الْمَمْلُوكِ الصَّالِحِ أَجْرَانِ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَوْلاَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْحَجُّ وَبِرُّ أُمِّي، لأَحْبَبْتُ أَنْ أَمُوتَ وَأَنَا مَمْلوكٌ» [۴۶۶].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: «برده‌اى که ملک دیگران است اگر صالح و درستکار باشد اجرش دو برابر است. ابو هریره گفت: قسم به خدایى که جان من در دست او است، اگر جهاد در راه خدا و حج و نیکویى کردن با مادرم نمى‌بود، دوست داشتم در حالى بمیرم که برده باشم».

(پیغمبر جبا رفتار و گفتار و اخلاق خدا پسندانه‌اش همیشه در تلاش بوده است تا نظام فاسد و ظالمانه اجتماعى را که علیه عدّه‌اى از انسان‌ها به نام بردگان حکمفرمایى مى‌کرد تغییر دهد و شخصیت سلب شده انسانى را به این مظلومان بازگرداند و به مردم اعلام کند که بردگان هم مانند شما انسان هستند، نباید آنان را جزو کالا و حیوانات به حساب آورید، یا به دیده تحقیر به ایشان بنگرید، از مسائل و مراسم اجتماعى محرومشان کنید، بلکه لازم است با نیکى و احسان با آنان رفتار کنید، آنان را آزاد نمایید و احترام و شخصیت آنان مثل شما بستگى به اخلاص و ایمان و پرهیزگارى و نیکوکارى دارد، پیغمبر جشخصاً در آزاد ساختن برده‌ها پیشقدم بود و با مهر و محبت و احترام با آنان برخورد مى‌کرد، آزاد ساختن برده‌ها را از مهمترین اعمال نیک و موجب کفاره گناهان کبیره و صغیره معرفى مى‌کرد، مى‌فرمود: بین یک برده سیاه پوست و یک اشراف زاده قریشى فرق و امتیازى نیست جز به تقوا و نیکوکارى، پیامبر در مدت بیست و سه سال رسالت اساس و پایه عدالت و مساوات اجتماعتى را تحکیم نمود، در حالى که فیلسوفان و دانشمندانى مانند ارسطو و افلاطون وجود برده را باعث بقاى جامعه مى‌دانستند، پیغمبر اسلام وسایل محو این نظام را مهیا مى‌ساخت، شاید گفته شود چرا پیغمبر جیک دفعه علیه نظام برده‌دارى قیام نکرد و آن را باطل اعلام ننمود؟ در جواب باید بگوییم که این نظام به صورت یک امر مسلم و عالمگیر درآمده بود و مقبولیت عامّه و خاصّه داشت از طرف دیگر برده به عنوان کالاى گرانبها در ردیف طلا قرار داشت و بهاى هر برده مساوى با چند شتر بود، داشتن چند برده نشانه ثروت و عظمت و قدرت به حساب مى‌آمد، مسلماً چنین نظام ریشه دارى که مربوط به موضوع مهم اقتصادى است تنها با صدور چند دستور و فرمان از بین نخواهد رفت، بلکه نیاز به آماده سازى افکار عمومى علیه آن و بالا بردن سطح فرهنگ جامعه و پایه گذارى اصول و قواعد و تنظیم برنامه کلى و همه جانبه در دراز مدت دارد.

وقتى مردم از مفاسد پدیده‌اى آگاه شدند و افکار عمومى علیه آن بسیج شد آن پدیده قابل دوام نیست. نباید این را هم فراموش کرد که برده‌ها هم خود را فراموش کرده بودند و شخصیت و حقّى براى خود نمى‌شناختند، هیچ استقلال و اتّکایى به خود نداشتند، اگر یکدفعه آنان را آزاد مى‌ساختند بحران اجتماعى به گونه دیگرى ظاهر مى‌شد، پس لازم بود با نداى ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ«ولا فضل لسید قریشي على عبد حبشي إلّا بالتقوى»، بردگان را از حق خود آگاه نماید، احترام و شخصیت را به آنان ببخشد، تا با فرهنگ استقلال و آزادى آشنا شوند، و بتوانند براى به دست آوردن و حفظ و نگهداى آن تلاش نمایند. پیغمبر اسلام جدر مدت مأموریت آسمانى خود به خوبى از عهده انجام این وظیفه مهم خود برآمد، و نظام عدل و مساوات را ایجاد نمود و کلیه امتیازات ناپسند اجتماعى را ملغى ساخت و مردم را از زیان‌هاى نظام برده دارى آگاه کرد، و بردگان را در ردیف اشراف زادگان قرار داد و آنان را به سوى استفاده از حقوق اجتماعى و شخصیت انسانى هدایت کرد و اعلام نمود نظام ظالمانه برده دارى یک دستور آسمانى نیست، بلکه یک پدیده‌اى اجتماعى است که مانند هر پدیده دیگرى در شرایط خاصى به وجود آمده و با از بین بردن این شرایط باید آن را از بین برد).

۱۰۸۱- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: نِعْمَ مَا لأَحَدِهِمْ يُحْسِنُ عِبَادَةَ رَبِّهِ، وَيَنْصَحُ لِسَيِّدِهِ» [۴۶٧].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: چه سعادت و خوشبختى براى بنده‌اى بهتر از این است که عبادت خدا را به نحو احسن انجام دهد، و نسبت به مالکش مخلص و صادق باشد».

[۴۶۵] أخرجه البخاري في: ۴٩ كتاب العتق: ۱۶ باب العبد إذا أحسن عبادة ربه ونصح سيده. [۴۶۶] أخرجه البخاري في: ۴٩ كتاب العتق: ۱۶ باب العبد إذا أحسن عبادة ربه ونصح سيده. [۴۶٧] أخرجه البخاري في: ۴٩ كتاب العتق: ۱۶ باب العبد إذا أحسن عبادة ربه ونصح سيده.