باب ۴: درباره وقف
۱۰۵۶- حدیث: «ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، فَأَتَى النَّبِيَّ ج يَسْتَأْمِرُهُ فِيهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنِّي أَصَبْتُ أَرْضًا بِخَيْبَرَ لمْ أُصِبْ مَالاً قَطُّ أَنْفَسَ عِنْدِي مِنْهُ، فَمَا تَامُرُ بِهِ قَالَ: إِنْ شِئْتَ حَبَّسْتَ أَصْلَهَا وَتَصَدَّقْتَ بِهَا قَالَ: فَتَصَدَّقَ بِهَا عُمَرُ أَنَّهُ لاَ يُبَاعُ وَلاَ يُوهَبُ وَلاَ يُورَثُ، وَتَصَدَّقَ بِهَا فِي الْفُقَرَاءِ وَفِي الْقُرْبَى وَفِي الرِّقَابِ وَفِي سَبِيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَالضَّيْفِ، لاَ جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِيَهَا أَنْ يَأكُلَ مِنْهَا بِالْمَعْرُوفِ وَيُطْعِمَ، غَيْرَ مُتَمَوِّلٍ قَالَ (الرَّاوِي): فَحَدَّثْتُ بِهِ ابْن سِيرِينَ، فَقَالَ: غَيْرَ مُتَأَثِّلٍ مَالاً» [۴۴۲].
یعنی: «ابن عمربگوید: قطعه زمینى از زمینهاى خیبر به عنوان سهم غنیمت به عمر بن خطاب رسید، عمر پیش پیغمبر جآمد و نظر پیغمبر جرا درباره آن درخواست نمود، گفت: اى رسول خدا! در فتح خیبر یک قطعه زمین به عنوان سهم به من رسیده است که هرگز در زندگیم چنین مال با ارزشى نداشتهام، چه دستورى مىفرمایید،وآن را در چه راهى صرف کنم؟ پیغمبر جگفت: اگر میل دارى اصل و عین زمینت را وقف کن و درآمد آن را به عنوان خیر و صدقه قرار بده».
عبدالله گوید: عمر آن را وقف کرد، درآمد آن را صدقه قرار داد، گفت: این زمین قابل فروش، بخشش و به ارث گرفتن نمىباشد، درآمد آن را بر فقراء و خویشان نزدیک فقیر و آزاد ساختن بردگان و هر مسائلى که در راه خدا باشد و ابن السبیل (کسانى که در مسافرت بىپول مىمانند) و مهمانان به عنوان احسان قرار مىدهم، کسى که سرپرستى این وقف را به عهده مىگیرد (و متولى آن است) مانعى نیست که خودش به اندازه نیاز در حدود متعارف از آن بخورد، یا از درآمد آن به اشخاص فقیر و نیازمند کمک کند. راوى گوید: این حدیث را براى ابن سیرین روایت کردم او به جاى (غیر متمول) لفظ (غیر متأثل مالاً) را گفت: یعنى باید متولى مال وقف را به کسانى که مال جمع نمىکنند و فقیرند بدهد.
[۴۴۲] أخرجه البخاري في: ۵۴ كتاب الشروط: ۱٩ باب الشروط في الوقف.