باب ۱۰: بیان اختلاف حکم دو مجتهد
۱۱۲۱- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ ج يَقُولُ: كَانَتِ امْرَأَتَانِ مَعَهُمَا ابْنَاهُمَا، جَاءَ الذِّئْب فَذَهَبَ بِابْنِ إِحْدَاهُمَا، فَقَالَتْ صَاحِبَتُهَا إِنَّمَا ذَهَبَ بِابْنِكِ، وَقَالَتِ الأُخْرَى إِنَّمَا ذَهَبَ بِابْنِكِ؛ فَتَحَاكَمَتَا إِلَى دَاوُدَ، فَقَضى بِهِ لِلْكُبْرَى؛ فَخَرَجَتَا عَلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ، فَأَخْبَرَتَاهُ فَقَالَ: ائْتُونِي بِالسِّكِّينِ أَشُقُّهُ بَيْنَهُمَا، فَقَالَتِ الصُغْرَى: لاَ تَفْعَلْ، يَرْحَمُكَ اللهُ، هُوَ ابْنُهَا فَقَضى بِهِ لِلصُّغْرَى» [۵۱۰].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: شنیدم که پیغمبر جمىگفت: «دو زن که با هم بودند هر یک پسرى همراه داشتند، گرگ آمد و پسر یکى از آنها را برد، هر یک به دیگرى مىگفت: که گرگ پسر شما را ربوده است نه پسر من را، محاکمه را پیش داود بردند، داود به نفع زن بزرگتر قضاوت نمود، زنها از نزد داود بیرون آمدند و به نزد سلیمان پسر داود رفتند، و جریان را به او خبر دادند، سلیمان گفت: کاردى را براى من بیاورید، من این پسر را در بین این دو زن تقسیم و دو نیم مىکنم زن کوچکتر (که مادر حقیقى آن پسر بود) گفت: اى سلیمان! خدا شما را مورد رحم قرار دهد این کار را نکن، این پسر فرزند او (زن بزرگتر) است، آنگاه سلیمان حکم کرد که آن پسر را به زن کوچکتر بدهند، (چون سلیمان فهمید که مادر حقیقى کسى است که به حیات و زندگى این پسر علاقه دارد)».
[۵۱۰] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الأنبياء: ۴۰ باب قول الله تعالى: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَۚ﴾.