ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۵: حرام بودن گوشت خر اهلى

باب ۵: حرام بودن گوشت خر اهلى

۱۲۶۲- حدیث: «عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍس، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج نَهى عَنْ مُتْعَةِ النِّسَاءِ يَوْمَ خَيْبَرَ، وَعَنْ أَكْلِ الْحُمُرِ الإِنْسِيَّةِ» [۶۵۲].

یعنی: «على بن ابى طالبسگوید: در روز خیبر پیغمبر جنکاح موقّت (که به صیغه و متعه معروف است) و خوردن گوشت خر اهلى را حرام نمود».

۱۲۶۳-حدیث: «أَبِي ثَعْلَبَةَ، قَالَ: حَرَّمَ رَسُولُ اللهِ ج لُحُومَ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ» [۶۵۳].

یعنی: «ابو ثعلبهسگوید: پیغمبر جگوشت خر اهلى را حرام نمود.

۱۲۶۴- حدیث: «ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: نَهى النَّبيُّ ج عَنْ أَكْلِ لحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ» [۶۵۴].

یعنی: «ابن عمربگوید: پیغمبر جاز خوردن گوشت خر اهلى نهى نمود (و آن را حرام کرد)».

۱۲۶۵- حدیث: «ابْنِ أَبِي أَوْفَى، قَالَ: أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ، لَيَالِيَ خَيْبَرَ، فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ خَيْبَرَ، وَقَعْنَا فِي الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ فَانْتَحَرْنَاهَا، فَلَمَّا غَلَتِ الْقُدُورُ نَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللهِ ج أَكْفِئُوا الْقُدُورَ فَلاَ تَطْعَمُوا مِنْ لُحُومِ الْحُمُرِ شَيْئًا قَالَ عَبْدُ اللهِ (هُوَ ابْنُ أَبِي أَوْفَى): فَقُلْنَا إِنَّمَا نَهى النَّبِيُّ ج لأَنَّهَا لَمْ تُخَمَّسْ، قَالَ: وَقَالَ آخَرُونَ حَرَّمَهَا الْبَتَّةَ» [۶۵۵].

یعنی: «ابن ابى اوفىسگوید: در شب‌هاى فتح خیبر دچار گرسنگى شدیم، وقتى روز شد فتح خیبر فرا رسید، تعدادى خر اهلى را به غنیمت گرفتیم و آن‌ها را سر بریدیم، همین که دیگ‌هاى گوشت بر روى آتش به جوش آمدند، یک نفر از جانب رسول خدا ندا داد که: دیگ‌ها را سرنگون کنید، از گوشت خر اهلى نباید کمترین چیزى بخورید، عبدالله (بن ابى اوفى) گوید: عدّه‌اى از ما گفتیم: پیغمبر جبه خاطر این فرموده است که گوشت خر اهلى را نخورید چون هنوز خمس آن‌هایى که سرشان را بریده بودیم برداشت نشده بود، عدّه دیگر گفتند: پیغمبر جگوشت خر اهلى را براى همیشه حرام نموده است».

۱۲۶۶- حدیث: «الْبَرَاءِ وَعَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِي أَوْفَى، أَنَّهُمْ كَانُوا مَعَ النَّبِيِّ ج فَأَصَابُوا حُمُرًا فَطَبَخُوهَا، فَنَادَى مُنَادِي النَّبِيِّ ج: أَكْفِئُوا الْقُدُورَ» [۶۵۶].

یعنی: «براء و عبدالله بن ابى اوفىبکه همراه پیغمبر جدر جهاد بودند، چند خر اهلى را به غنیمت گرفتند، آن‌ها را سر بریدند، از آن غذا درست کردند، جارچى رسول خدا جار زد: دیگ‌هایى را که گوشت خر اهلى در آن پخته شده است سرنگون کنید و آن‌ها را دور بریزید».

۱۲۶٧- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍب، قَالَ: لاَ أَدْرِي أَنْهى عَنْهُ رَسُولُ اللهِ ج مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ كَانَ حَمُولَةَ النَّاسِ فَكَرِهَ أَنْ تَذْهَبَ حَمُولَتُهُمْ، أَوْ حَرَّمَهُ فِي يَوْمِ خَيْبَرَ، لَحْمَ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ» [۶۵٧].

یعنی: «ابن عباسب گوید: نمى‌دانم پیغمبر جبه خاطر اینکه خر اهلى باربر مردم است و اگر آن را سر ببرند باربرشان از بین مى‌رود، سر بریدن آن را منع نمود؟ یا اینکه در روز خیبر به طور کلى خوردن گوشت آن را حرام نمود؟».

۱۲۶۸- حدیث: «سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِس، أَنَّ النَّبِيَّ ج رَأَى نِيرَانًا تُوقَدُ يَوْمَ خَيْبَرَ قَالَ: عَلَى مَا توقَدُ هذِهِ النِّيرَانُ قَالُوا: عَلَى الْحُمُرِ الإِنْسِيَّةِ، قَالَ: اكْسِرُوهَا وَأَهْرِقُوهَا قَالُوا: أَلاَ نُهَرِيقهَا وَنَغْسِلُهَا قَالَ: اغْسِلُوا» [۶۵۸].

یعنی: «سلمه بن اکوعسگوید: پیغمبر جدر روز خیبر آتش‌هاى روشن شده زیادى را دید، فرمود: چه چیزى را با این آتش درست مى‌کنند؟ جواب دادند به خاطر پختن گوشت خر اهلى روشن شده است، فرمود: «دیگ‌ها را بشکنید و آن‌ها را دور بریزید»، گفتند: اى رسول خدا! اجازه دهید گوشت‌ها را دور بریزیم و دیگ‌ها را بشوئیم، پیغمبر جفرمود: «این کار را بکنید و بعد از ریختن گوشت‌ها آن‌ها را بشوئید».

[۶۵۲] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۳۸ باب غزوة خيبر. [۶۵۳] أخرجه البخاري في: ٧۲ كتاب الذبائح والصيد: ۲۸ باب لحوم الحمر الإِنسية. [۶۵۴] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۳۸ باب غزوة خيبر. [۶۵۵] أخرجه البخاري في: ۵٧ كتاب فرض الخمس: ۲۰ باب ما يصيب من الطعام في أرض الحرب. [۶۵۶] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۳۸ باب غزوة خيبر. [۶۵٧] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۳۸ باب غزوة خيبر. [۶۵۸] أخرجه البخاري في: ۴۶ كتاب المظالم: ۳۲ باب هل تكسر الدنان التي فيها الخمر أو تخرق الزقاق.