ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۴: حلال بودن گوشت حیوان مردار بحرى

باب ۴: حلال بودن گوشت حیوان مردار بحرى

۱۲۶۱- حدیث: «جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: بَعَثَنَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلاَثَمِائَةِ رَاكِبٍ، أَمِيرُنَا أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ، نَرْصُدُ عِيرَ قُرَيْشٍ، فَأَقَمْنَا بِالسَّاحِلِ نِصْفَ شَهْرٍ، فَأَصَابَنَا جُوعٌ شَدِيدٌ حَتَّى أَكَلْنَا الْخَبَطَ، فَسُمِّيَ ذَلِكَ الْجَيْشُ جَيْشَ الْخَبَطِ فَأَلْقَى لَنَا الْبحْرُ دَابَّةً يُقَالُ لَهَا الْعَنْبَرُ، فَأَكَلْنَا مِنْهُ نِصْفَ شَهْرٍ، وَادَّهَنَّا مِنْ وَدَكِهِ، حَتَّى ثَابَتْ إِلَيْنَا أَجْسَامُنَا فَأَخَذَ أَبُو عُبَيْدَةَ ضِلَعًا مِنْ أَضْلاَعِهِ فَنَصَبَهُ، فَعَمَدَ إِلَى أَطْوَلِ رَجُلٍ مَعَهُ، وَأَخَذَ رَجُلاً وَبَعِيرًا فَمَرَّ تَحْتَه.

قَالَ جَابِرٌ: وَكَانَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ نَحَرَ ثَلاَثَ جَزَائِرَ ثُمَّ نَحَرَ ثَلاَثَ جَزَائِرَ ثُمَّ نَحَرَ ثَلاَثَ جَزَائِرَ ثُمَّ إِنَّ أَبَا عُبَيْدَةَ نَهَاهُ» [۶۵۱].

یعنی: «جابر بن عبداللهسگوید: پیغمبر جما را در یک گروه سیصد نفرى به فرماندهى ابو عبیده بن جراح فرستاد تا منتظر آمدن کاروان تجارت قریش باشیم، (تا آن را به غنیمت بگیریم)، به مدّت ۱۵ روز در کنار دریا اقامت نمودیم، گرسنگى شدیدى بر ما چیره شد، تا جایى که از برگ درخت سلم (که تلخ است) مى‌خوردیم، به همین خاطر این لشکر بعداً به لشکر خبط (برگ درخت سلم خوار) معروف گردید، در این اثنا دریا یک حیوان را (که به اندازه تپه‌اى بزرگ بود) به ساحل انداخت که به آن عنبر مى‌گفتند. مدّت پانزده روز از گوشت آن خوردیم و از چربى آن استفاده نمودیم، تا اینکه بدن‌هاى ضعیف شده ما قوّت گرفت، و به حال عادى برگشت، ابو عبیده یکى از دنده‌هاى این حیوان را روى زمین نصب نمود، و یکى از همراهانش را که از همه بلندقدتر بود بر شترى سوار کرد، این مرد بلندقد که بر شتر سوار شده بود توانست از زیر آن دنده رد شود، (بدون اینکه سرش به آن بخورد).

جابرسگوید: یکى از لشکریان (وقتى که دید رفقایش دچار گرسنگى شدیدى هستند) در سه نوبت نُه شتر را براى آن‌ها سر برید، ولى بعداً ابو عبیده او را از سر بریدن شترهاى بیشتر منع نمود».

[۶۵۱] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۶۵ باب غزوة سيف البحر.