باب ۲٩: غزوه طائف
۱۱۶۵- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمْرِو، قَالَ: لَمَّا حَاصَرَ رَسُولُ اللهِ ج الطَّائِفَ فَلَمْ يَنَلْ مِنْهُمْ شَيْئًا، قَالَ: إِنَّا قَافِلُونَ إِنْ شَاءَ اللهُ فَثَقُلَ عَلَيْهِمْ، وَقَالُوا: نَذْهَبُ وَلاَ نَفْتَحُهُ وَقَالَ مَرَّةً، نَقْفُلُ فَقَالَ: اغْدُوا عَلَى الْقِتَالِ فَغَدَوْا، فَأَصَابَهُمْ جِرَاحٌ فَقَالَ: إِنَّا قَافِلُونَ غَدًا إِنْ شَاءَ اللهُ فَأَعْجَبَهُمْ فَضَحِكَ النَّبِيُّ ج» [۵۵۴].
یعنی: «عبدالله بن عمروبگوید: وقتى که پیغمبر جطایف را محاصره کرد (و اهل طایف به قلعه محکم خود پناه بردند) مسلمانان نتوانستند با آنان کارى بکنند، پیغمبر جگفت: انشاء الله برمىگردیم، این گفته پیغمبر جبر مسلمانان سنگین آمد، گفتند: چطور برگردیم و این قلعه را فتح نکنیم، چرا پیغمبر جمىگوید برگردیم؟! وقتى که پیغمبر جاین را دید گفت: فردا اوّل صبح حمله کنید، اصحاب اوّل صبح حمله کردند و به جنگ روى آوردند، زخمى شدند، پیغمبر جگفت: فردا انشاء الله به مدینه بر مىگردیم، اینبار اصحاب خوشحال شدند و پیغمبر جخندید».
[۵۵۴] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۵۶ باب غزوة الطائف أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۵۶ باب غزوة الطائف.