باب ۳: حکم شرع مربوط به ظاهر امر و چگونگى بیان دلیل است
۱۱۱۴- حدیث: «أُمِّ سَلَمَةَ، زَوْجِ النَبِيِّ ج عَنْ رَسُولِ اللهِ ج، أَنَّهُ سَمِعَ خُصُومَةً بِبَابِ حُجْرَتِهِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ، فَقَالَ: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، وَإِنَّه يَأْتِينِي الْخَصْمُ، فَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ يَكونَ أَبْلَغَ مِنْ بَعْضٍ، فَأَحْسِبُ أَنَّهُ صَدَقَ فَأَقْضِيَ لَهُ بِذلِكَ؛ فَمَنْ قَضَيْتُ لَهُ بِحَقِّ مُسْلِمٍ فَإِنَّمَا هِيَ قِطْعَةٌ مِنَ النَّارِ فَلْيَأْخُذْهَا أَوْ فَلْيَتْرُكْهَا» [۵۰۳].
یعنی: «امّ سلمهلهمسر پیغمبر جگوید: پیغمبر جشنید که بر در حجرهاش اختلاف و نزاعى برپا ساختهاند، بیرون آمد به نزد آنان رفت، گفت: من هم یک انسانم، وقتى اختلاف را پیش من مىآورید، شاید بعضى از شما در بیان مطالب خود از بعضى دیگر فصیحتر و بلیغتر باشد، من به حسب ظاهر فکر مىکنم که راست مىگوید، به نفع او حکم و قضاوت مىکنم، ولى باید بدانید اگر به وسیله این قضاوت ظاهرى حق کسى را به کس دیگرى بدهم، (چون قضاوت ظاهرى مال دیگران را حلال نمىکند و آن چیزى که به او داده شده است حق نیست) در واقع آن یک تکه آتش است، مىخواهد آن را بگیرد ویا آن را به صاحب حق مسترد گرداند».
[۵۰۳] أخرجه البخاري في: ۴۶ كتاب المظالم: ۱۶ باب إثم من خاصم في باطل وهو يعلمه.