ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد دوم

فهرست کتاب

باب ۲: چگونگى ارث کلاله

باب ۲: چگونگى ارث کلاله

۱۰۴۲- حدیث: «جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: مَرِضْتُ مَرَضًا فَأَتَانِي النَّبِيُّ ج يَعُودُنِي وَأَبُو بَكْرٍ، وَهُمَا مَاشِيَانِ، فَوَجَدَانِي أُغْمِيَ عَلَيَّ، فَتَوَضَّأَ النَّبِيُّ ج، ثُمَّ صَبَّ وَضُوءَهُ عَلَيَّ، فَأَفَقْتُ، فَإِذَا النَّبِيُّ ج فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ كَيْفَ أَصْنَعُ فِي مَالِي كَيْفَ أَقْضِي فِي مَالي فَلَمْ يُجِبْنِي بِشَيْءٍ حَتَّى نَزَلَتْ آيَةُ الْمِيرَاثِ» [۴۲۸].

یعنی: «جابربن عبداللهسگوید: بشدت مریض شدم، پیغمبر جبا ابوبکر پیاده به عیادت من آمدند، وقتى به نزد من رسیدند دیدند که من در حال بى‌هوشى هستم، پیغمبر جوضو گرفت، مقدارى از آب وضویش را بر روى من پاشید، آنگاه به هوش آمدم و بلند شدم، گفتم: اى رسول خدا! مالم را چه کار کنم، و آن را چطور تقسیم نمایم، پیغمبر جهیچ جوابى به من نداد تا اینکه آیه مربوط به ارث گرفتن از کلاله نازل شد».

«كلاله: کسى که بمیرد، و پدر و اولاد نداشته باشد».

[۴۲۸] أخرجه البخاري في: ٧۵ كتاب المرضى: ۵ باب عيادة المغميّ عليه.