باب ۲۳: کسى که امرى بر او واجب است و واجب دیگرى بر واجب قبلى او وارد شود
۱۱۵۸-حدیث: «ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج لَنَا، لَمَّا رَجَعَ مِنَ الأَحْزَابِ: لاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ الْعَصْرَ إِلاَّ فِي بَنِي قُرَيْظَةَ فَأَدْرَكَ بَعْضُهُمُ الْعَصْرَ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لاَ نُصَلِّي حَتَّى نَأْتِيَهَا وقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ نُصَلِّي، لَمْ يُرَدْ مِنَّا ذلِكَ فَذُكِرَ لِلنَبِيِّ ج، فَلَمْ يُعَنِّفْ وَاحِدًا مِنْهُمْ» [۵۴٧].
یعنی: «ابن عمربگوید: پیغمبر جوقتى از جنگ احزاب به مدینه برگشت به ما دستور داد که: نباید کسى نماز عصرش را بخواند مگر درمحل اقامت بنىقریظه، درراه هنگام خواندن نماز عصر فرارسید، گروهى گفتند: نماز عصررا تا به بنىقریظه نرسیم نمىخوانیم، ولى گروه دیگر گفتند: ما نمازمان را در راه مىخوانیم. بر هیچیک ازما اعتراضى نشد، سپس جریان را براى پیغمبر بازگو کردند، پیغمبر جنسبت به هیچیک از دو دسته ایرادى نگرفت».
[۵۴٧] أخرجه البخاري في: ۱۲ كتاب صلاة الخوف: ۵ باب صلاة الطالب والمطلوب راكبًا وإيماء.