باب ۱۳: امر به پیروى از جماعت به هنگام ظهور کفر و الحاد و بىدینى و برحذر داشتن کسانى که تبلیغ کفر و بىدینى مىکنند
۱۲۱۱- حدیث: «حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ عَنْ أَبِي إِدْرِيسَ الْخَوْلاَنِيِّ، أَنَّهُ سَمِعَ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ يَقُولُ: كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللهِ ج عَنِ الْخَيْرِ، وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ، فَجَاءَنَا اللهُ بِهذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ. قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بَغَيْرِ هَدْيي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ صِفْهُمْ لَنَا فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي، إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلاَ إِمَامٌ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا، وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذلِكَ» [۶۰۰].
یعنی: «ادریس خولانىسگوید: از حذیفه بن یمان شنیدم که مىگفت: معمولاً مردم درباره خیر و پیشرفت دین و تقویت اسلام که مهمترین خیر و برکت است، از پیغمبر جسؤال مىکردند، ولى من درباره فتنه و فساد و شر و بىدینى از او مىپرسیدم چون ترس آن داشتم زمانى با آن روبهرو شوم، گفتم: اى رسول خدا! ما در دوران جاهلیت در شر و فساد و بدبختى به سر مىبردیم، ولى خداوند متعال این نعمت بزرگ را (دین اسلام) به ما بخشید، آیا بعد از این خیر و برکت و تحکیم مبانى و اساس اسلام مجدداً دچار فتنه و فساد خواهیم شد؟ فرمود: بلى، گفتم: بعد از آن فساد دوباره خیر و برکت دینى ایجاد خواهد شد؟ پیغمبر جفرمود: بلى، ولى نه به صورت خالص ومنزه بلکه با آلودگى همراه خواهدبود، گفتم: چه آلودگى؟ فرمود: جماعتى مىآیند حکومت مىکنند و مردم را بدون داشتن رویه و سنّت من درست اداره مىنمایند که بعضى از کارهایشان را تأیید و بعضى دیگر را انکار مىنمایید. گفتم: آیا بعد از این خیر ناخالص هم فتنه و فساد و گمراهى خواهد آمد؟ فرمود: بلى، عدّهاى مىآیند به واسطه گمراهى وبىدینى خود، مردم را به سوى جهنم دعوت مىنمایند، هر کس به آنان جواب دهد و از این حکام و امراء فاسد پیروى کند او را به جهنم مىاندازند، گفتم: اى رسول خدا! این حکام گمراه را برایمان تعریف کن، فرمود: «ایشان از ما هستند (و خود را مسلمان معرفى مىکنند) و با زبان ما سخن مىگویند (یعنى مواعظ و اندرزهایى که خدا و رسول خدا مىگویند تکرار مىنمایند، ولى این آیات و احادیث در قلب آنان اثر نگذاشته و خودشان به خلاف آنها عمل مىکنند امّا براى فریب عامّه مردم به گفتن آنها متوسل مىشوند»، گفتم: اگر دچار چنین شرایطى شدم تکلیفم چیست؟ چه دستورى به من مىدهید؟ فرمود: شما با جماعت و اکثریت مسلمانان و حاکم این اکثریت باش، گفتم: اگر مسلمانان داراى جمعیت متشکل و پیشوا نبودند تکلیف چیست؟ فرمود: «از تمام گروهها و دستهها دورى کن، و از هیچ دسته ناحقّى پیروى مکن، هر چند این کنارهگیرى برایت بسیار ناراحتکننده و مشقّتبار باشد، و مجبور باشى که تنها از ریشه درختان تغذیه کنى و از گرسنگى به آنها گاز بزنى و تا زمانى که مىمیرى باید این گوشهنشینى و مشقت را قبول نمایى ولى از گمراهان پیروى نکن».
(به راستى این حدیث شریف تکلیف همه مسلمانان را در اداره امور مملکت و پیروى از فرمانروایان معلوم مىسازد، و با توجّه به احادیث و آیههاى متعدد، گوش دادن به فرمان امرا وحکام عادل واطاعت از فرمان آنان امرى است واجب و مخالفت با ایشان حرام و باعث فتنه و فساد و تضعیف حکومت خواهد بود، ولى حکامى که مردم را بهانهاى براى پیشرفت و ترقى شخص خود و اطرافیانشـان قرار مىدهند و احکام الهى را درمورد مردم اجرا نمىنمایند وظلم وستم وبىعدالتى را رواج مىدهند و فقر و تنگدستى و نابرابرى در حکومتشان رواج مىیابد، و اطمینان و آرامش و امنیت اجتماعى و سیاسى و شغلى را از بین مىبرند و به غیر دستورات خدا و پیغمبر جحکم مىکنند و به ظاهر مسلمان و به آیات و احادیث استدلال مىنمایند امّا در حقیقت ایمان در قلبشان رسوخ نکرده است، و براى فریب به قرآن و حدیث متوسل مىشوند، گمراه هستند و مردم را به سوى جهنم دعوت مىنمایند. هر کسى از ایشان پیروى کند، به ذلّت و بدبختى و عذاب جهنم دچار خواهد شد، لازم است مسلمانان در چنین شرایطى از تفرقه و دودستگى پرهیز نمایند و از حالت تکروى دورى جویند و به صورت جماعت و دسته جمعى یک رهبر شایسته و عالم و عادل را از بین خود انتخاب نماینـد، از او اطاعت کنند تا کار مسلمانان دچار وقفه و بىنظمى و هرج و مرج نگردد، از گروهگرایى و توطئهچینى به کلّى پرهیز شود، اگر چنین کارى ممکن نشد مسلماً بلا و بدبختى عالمگیر مىشود و هر گروه و دستهاى به هوا و آرزوى نفسى خود عمل مىکند، در چنین شرایطى بهترین راه این است انسان کنارهگیرى کند تا اینکه مىمیرد).
۱۲۱۲- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: مَنْ كَرِهَ مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا فلْيَصْبِرْ؛ فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» [۶۰۱].
یعنی: «ابن عباسبگوید: پیغمبر جگفت: «کسى که از حاکم و رهبر خود کارى را مشاهده کند که آن را پسند نکند (نباید فوراً علیه او قیام کند بلکه) باید صبر داشته باشد، چون کسى که از فرمان رهبرش وجبى دور شود وقتى که بمیرد مرگش مانند مرگ دوران جاهلیت مىباشد».
(یعنى چون تعداد مردم زیاد هستند و هر یک داراى منافع و توقعات و عقاید مختلف مىباشند نباید هر کسى که دید کار حاکم و رهبر به خلاف منافع یا عقاید او است فوراً علیه او قیام کند و شروع به مخالفت و تبلیغات نماید، چون این امر باعث بىنظمى و نبودن مرکز قدرت اسلامى و تفرقه مسلمانان مىشود، بلکه باید صبور باشد و دقت کند تا ببیند این حاکم براى عموم بد است و به خلاف اسلام رفتار مىنماید یا خیر، اگر همه تشخیص دادند که او عادل نیست باید دسته جمعى او را برکنار کنند و حاکم عادل دیگرى را انتخاب نمایند، زیرا چنانچه جامعه اسلامى بدون رهبر باشد هرج و مرج زمان جاهلیت مجدداً خودنمایى مىکند، و زندگى و مرگ در چنین شرایطى مثل مرگ و زندگى دوران جاهلیت خواهد بود).
[۶۰۰] أخرجه البخاري في: ۶۱ كتاب المناقب: ۲۵ باب علامات النبوة في الإسلام. [۶۰۱] أخرجه البخاري في: ٩۲ كتاب الفتن: ۲ باب قول النبي جسترون بعدي أمورًا تنكرونها.