باب ۱: چه چیزى بر کسانى که در احرام حج یا عمره هستند، مباح است و چه چیزى بر آنان حرام است؟ و بیان اینکه استعمال چیزهاى خوشبو در حال احرام، حرام است
٧۳۱- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَجُلاً قَالَ يَا رَسُولَ اللهِ مَا يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ مِنَ الثِّيَابِ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لاَ يَلْبَسُ الْقُمُصَ وَلاَ الْعَمَائِمَ وَلاَ السَّرَاوِيلاَتِ وَلاَ الْبَرَانِسَ وَلاَ الْخِفَافَ، إِلاَّ أَحَدٌ لاَ يَجِدُ نَعْلَيْنِ فَلْيَلْبَسْ خُفَّيْنِ، وَلْيَقْطَعْهُمَا أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ، وَلاَ تَلْبَسُوا مِنَ الثِّيَابِ شَيْئًا مَسَّهُ الزَّعْفَرَانُ أَوْ وَرْسٌ» [٩۰].
یعنی: «عبدالله بن عمرسگوید: یک نفر گفت: اى رسول خدا! مردى که در احرام است چه لباسى باید بپوشد؟ پیغمبر جگفت: کسى که در احرام است، نباید پیراهن و عمامه و شلوار و کلاه و کفش بپوشد، کسى که نعل (کفش راحتى و دمپایى) نداشته باشد، باید کفشى را بپوشد که قسمتهاى بالاى آن تا پایین قوزکها بریده شده باشد (و به صورت دمپایى درآید) و نباید لباسى بپوشد که با زعفران و یا هر گیاه خوشبوى دیگرى معطر باشد».
(خلاصه مردى که در حال احرام است حق ندارد لباس دوخته شده و لباس فراگیر بدن و کلاه و کفش را که سر و پا را مىپوشانند، بپوشد و از استفاده از هر چیز خوشبو باید پرهیز کند و در صورت عدم رعایت این دستورات باید کفاره و فدیه بدهد، ولى زن حق دارد تمام بدن خود را به جز صورتش با هر لباسى و پارچهاى اعم از دوخته شده و فراگیر بپوشاند) [٩۱].
«قمص: پیراهن. سراويلات: جمع سروال، شلوار. برانس: کلاه نوک بلند. خفاف: جمع خف، کفشى است که از نمد یا پارچه دیگر درست مىشود و قوزکهاى پا را مىپوشاند».
٧۳۲- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ ج يَخْطُبُ بِعَرَفَاتٍ مَنْ لَمْ يَجِدِ النَّعْلَيْنِ فَلْيَلْبَسِ الْخُفَّيْنِ، وَمَنْ لَمْ يَجِدْ إِزَارًا فَلْيَلْبَسْ سَرَاوِيلَ لِلْمُحْرِمِ» [٩۲].
یعنی: «ابن عباسبگوید: در عرفات از پیغمبر جشنیدم که خطبه مىخواند و مىفرمود: کسى که در احرام است، و نعل (دمپایى) ندارد، باید خف بپوشد، و کسى که لنگ ندارد، شلوار بپوشد».
٧۳۳- حدیث: «يَعْلَى قَالَ لِعُمَرَس: أَرِنِي النَّبِيَّ ج حِينَ يُوحَى إِلَيْهِ؛ قَالَ: فَبَيْنَمَا النَّبِيُّ ج بِالْجِعْرَانَةِ وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ كَيْفَ تَرَى فِي رَجُلٍ أَحْرَمَ بِعُمْرَةٍ وَهُوَ مُتَضَمِّخٌ بِطِيبٍ فَسَكَتَ النَّبِيُّ ج سَاعَةً، فَجَاءَهُ الْوَحْيُ، فَأَشَارَ عُمَرُ رضي الله عنه إِلَى يَعْلَى، فَجَاءَ يَعْلَى، وَعَلَى رَسُولِ اللهِ ج ثَوْبٌ قَدْ أُظِلَّ بِهِ، فَأَدْخَلَ رَأْسَهُ، فَإِذَا رَسُولُ اللهِ ج مُحْمَرُّ الْوَجْهِ، وَهُوَ يَغِطُّ؛ ثُمَّ سُرِّيَ عَنْهُ، فَقَالَ: أَيْنَ الَّذي سَأَلَ عَنِ الْعُمْرَةِ فَأُتِيَ بِرَجُلٍ، فَقَالَ: اغْسِلِ الطِّيبَ الَّذِي بِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، وَانْزِعْ عَنْكَ الجُبَّةَ، وَاصْنَعْ فِي عُمْرَتِكَ كَمَا تَصْنَعُ فِي حَجَّتِكَ» [٩۳].
یعنی: «یعلى به عمرسگفت: پیغمبر جرا در حالى که وحى بر او نازل مىگردد به من نشان دهید، (تا بدانم چه حالى دارد) یعلى گوید: اتفاقاً پیغمبر جبا چند نفر از اصحاب در محلى به نام (جعرانه) بودند، که یک نفر آمد و گفت: اى رسول خدا! در مورد شخصى که احرام را به عمره ببندد و عطر و چیزهاى خوشبو را به خود بمالد، چه مىفرمایید؟ پیغمبر جساعتى سکوت کرد، و وحى بر او نازل شد، عمرسکه دانست وحى بر پیغمبر جنازل مىشود، به یعلى (که قبلاً از او خواسته بود پیغمبر جرا در حال نزول وحى به او نشان دهد) اشاره کرد، یعلى به نزد عمر رفت، در حالى که پیغمبر پارچهاى بر سر کشیده بود و از سایه آن استفاده مىکرد، عمر سر یعلى را در زیر آن پارچه قرار داد (تا یعلى به خوبى پیغمبر جرا در حالت نزول وحى ببیند) صورت پیغمبر جفوراً قرمز شد و نفسش تنگ گردید وصدا مىداد، سپس به تدریج به حالت عادى بازگشت، و فرمود: «کسى که درباره احرام به عمره سؤال کرد کجاست؟» آن مرد را آوردند، پیغمبر جفرمود: چیز خوشبویى که به خود مالیدهاى سه بار شستشو بده و جبّه و قبایى که پوشیدهاى از تن در بیاور، و در احرام عمره همان اعمالى را انجام بده که در احرام حج انجام مىدهى».
«متضمِّخ: کسى که عطر یا چیز مایعى را به خود بمالد. يغط: از غطیط به معنى نفستنگى و صداى نفس است».
[٩۰] أخرجه البخاري في: ۲۵ كتاب الحج: ۲۱ باب ما لا يلبس المحرم من الثياب. [٩۱] شرح نووى بر مسلم، ج ۸، ص ٧۴. [٩۲] أخرجه البخاري في: ۲۸ كتاب جزاء الصيد: ۱۵ باب لبس الخفين للمحرم إذا لم يجد النعلين. [٩۳] أخرجه البخاري في: ۲۵ كتاب الحج: ۱٧ باب غسل الخلوق ثلاث مرات من الثيات.