باب ۴٩: فضیلت و ثواب جهاد در دریا
۱۲۴۶- حدیث: «أَنَسِ بْنِ مَالِكٍس، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ ج يَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ فَتُطْعِمُهُ، وَكَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، فَدَخَلَ عَلَيْهَا رَسُولُ اللهِ ج، فَأَطْعَمَتْهُ، وَجَعَلَتْ تَفْلِي رَأْسَهُ، فَنَامَ رَسُولُ اللهِ ج، ثُمَّ اسْتَيْقَظَ وَهُوَ يَضْحَكُ قَالَتْ: فَقُلْتُ وَمَا يُضْحِكُكَ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي عُرِضُوا عَلَيَّ غُزَاةً فِي سَبِيلِ اللهِ يَرْكَبُونَ ثَبَجَ هذَا الْبَحْرِ، مُلُوكًا عَلَى الأَسِرَّةِ أَوْ مِثْلَ الْمُلُوكِ عَلَى الأَسِرَّةِ قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ ادْعُ اللهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ فَدَعَا لَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ، ثُمَّ اسْتَيْقَظَ وَهُوَ يَضْحَكُ فَقُلْتُ: وَمَا يُضْحِكُكَ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي عُرِضُوا عَلَيَّ غَزَاةً فِي سَبِيلِ اللهِ كَمَا قَالَ فِي الأَوَّلِ قَالَتْ: فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ ادْعُ اللهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ، قَالَ: أَنْتِ مِنَ الأَوَّلِينَ فَرَكِبَتِ الْبَحْرَ، فِي زَمَانِ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ، فَصُرِعتْ عَنْ دَابَّتِهَا، حِينَ خَرَجَتْ مِنَ الْبَحْرِ، فَهَلَكَتْ» [۶۳۵].
یعنی: «انس بن مالکسگوید: پیغمبر جبه نزد امّ حرام دختر ملحان و زن عباده بن صامت (که با پیغمبر جمحرم و خاله پدرش) بود رفت، امّ حرام براى پیغمبر جغذا آورد، به نظافت موهاى سرش پرداخت (تا آن را از حشرات تمیز نماید) پیغمبر جخوابید وقتى که بیدار شد خندید، امّ حرام گفت: چرا مىخندى اى رسول خدا؟ فرمود: «در خواب عدّهاى از امّتم را به من نشان دادند که در راه خدا جهاد مىکردند، بر وسط این دریا و قسمت اعظم آن تسلّط پیدا کرده بودند و بر روى آن نشسته بودند همانگونه که پادشاهان بر تخت مىنشینند»، امّ حرام گوید: گفتم: اى رسول خدا! از خدا بخواه که من هم یکى از این عدّه باشم، پیغمبر جبرایش دعا کرد، مجدّداً پیغمبرجسرش را پایین آورد و خوابید، وقتى که بیدار شد مىخندید، امّ حرام گوید: گفتم: اى رسول خدا! براى چه مىخندى؟ گفت: «در خواب جماعتى از امّتم را به من نشان دادند که در راه خدا جهاد مىکردند و بر قسمت اعظم این دریا تسلّط پیدا کرده بودند و بر آن نشسته بودند همانگونه که پادشاهان بر تخت مىنشینند»، امّ حرام گوید: گفتم: اى رسول خدا! دعا کن که منهم جزو این جماعت باشم. پیغمبر جگفت: «شما جزو نفرات اوّل ایشان هستى»، سرانجام امّ حرام در زمان معاویه بن ابى سفیان به مسافرت دریا رفت و بر کشتى سوار شد، به هنگام برگشت وقتى که از دریا بیرون آمد بر چهارپایى سوار شد ولى به زمین افتاد و مرد».
[۶۳۵] أخرجه البخاري في: ۵۶ كتاب الجهاد والسير: ۳ باب الدعاء بالجهاد والشهادة للرجل والنساء.