درس ۲۴: حدیث نزول وحی در غار حرا
ما روى البخاري عن عائشة لأنها قالت: حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِى غَارِ حِرَاءٍ، فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فَقَالَ اقْرَأْ. قَالَ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ. قَالَ: فَأَخَذَنِى فَغَطَّنِى حَتَّى بَلَغَ مِنِّى الْجَهْدَ، ثُمَّ أَرْسَلَنِى فَقَالَ اقْرَأْ. قُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ. فَأَخَذَنِى فَغَطَّنِى الثَّانِيَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّى الْجَهْدَ، ثُمَّ أَرْسَلَنِى فَقَالَ اقْرَأْ. فَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ .فَأَخَذَنِى فَغَطَّنِى الثَّالِثَةَ، ثُمَّ أَرْسَلَنِى فَقَالَ: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ). فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ - ج- يَرْجُفُ فُؤَادُهُ، فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رضى الله عنها فَقَالَ: زَمِّلُونِى زَمِّلُونِى. فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ. آنچه که بخاری روایت کرده حدیثی است از عایشه لکه او گفته است: «پیامبر در غار حرا عبادت میکرد» تا این که حق (وحی الهی) بر وی فرود آمد، و او در همان غار حرا بود که ناگاه فرشته بر وی ظاهر شد و گفت: بخوان! پیامبر میگوید: من گفتم: خواننده نیستم، پس مرا در بغل گرفت و به آغوش خود فشار داد که احساس رنج و ماندگی کردم سپس مرا رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: من خواننده نیستم، باز مرا گرفت و برای مرتبه دوم فشار داد تا احساس رنج و ماندگی کردم، سپس مرا رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: من خواننده نیستم، پس بار سوم مرا در آغوش فشرد و باز رها کرد و گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ ٤﴾پیامبر با این آیات که یاد گرفته بود به سوی خانه بازگشت و در حالی که قلبش میلرزید بر خدیجه بن خویلد داخل گشت و گفت: جامه بر من بهپیچید، جامه بر من بهپیچید، پس بر وی جامه افگندند تا خوف از وی دور شد. شرح: سخن عایشه ل: «حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِى غَارِ حِرَاءٍ»: روش کلام در اینجا دلالت دارد که عباراتی از حدیث شریف حذف شده است، و آن عبارات چنین است: پیامبر جگوشهگیری را دوست میداشت و بارها برای چند شبانه روز در غار حرا به عبادت میپرداخت و در همین حال بود که حق بر وی پدیدار گردید. کلمۀ حق را عایشه لبه این گفتهاش تفسیر میکند: «فَجَاءَهُ الْمَلَكُ»: فرشته یعنی جبرئیل بر وی نازل شد و برایش گفت: بخوان، پس پیامبر ججوابش را چنین گفت: من خواننده نیستم، یعنی پیش ازین توانایی خواندن نداشتم، اکنون چگونه بخوانم؟ «وَمَا أَنَا بِقَارِئٍ»: قول پیامبر جدر جواب جبرئیل است، زیرا وی میگوید: «فَأَخَذَنِى فَغَطَّنِى حَتَّى بَلَغَ مِنِّى الْجَهْدَ»: پس مرا در آغوش گرفت و بیفشرد تا به زحمتم انداخت باز رهایم کرد مانند این که مادر فرزندش را از روی مهربانی و شفقت به سینهاش فشار میدهد، فرشته مرا در آغوش خود فشار داد. معنی جهد ماندگی و رنج است، این کار را جبرئیل ÷سه مرتبه با پیامبر جانجام داد که او را در آغوش میفشرد و رها میکرد، باز برایش میگفت بخوان، و بعد از مرتبه سوم به وی گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ١﴾«بخوان به نام پروردگارت که آفریده است». یعنی همۀ مخلوقات را آفریده است و آدم ÷را از خاک آفریده و فرزندانش را از خلاصۀ آب پست منی «پاکیست خدای را آفریدگار دانا» باز امر قرائت را بر پیامبر تکرار کرد و گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ٤﴾یعنی از کرم و لطف واسع خود برای کسانی که از بندگانش خواست علوم مختلف و معارف و دانش بسیاری را آموخت. سخن عایشه ل«فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ج»: یعنی رسول خدا جهمراه این آیات که حفظ کرده بود بازگشت «يَرْجُفُ فُؤَادُهُ»: که از شدت ناگهانی نزول وحی در حالی که دلش میلرزید به منزل نزد همسرش خدیجه بنت خویلدبکه در آنجا بود بازگشت و برایش گفت: جامه بر من بپیچید، جامه بر من بهپیچید گویی وی را از ترس فرودآمدن ناگهانی وحی تب لرزه گرفته است، او را پوشیدند، «حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ»: تا خوفی که از فرودآمدن عجیب وحی بر وی پدید آمده بود، دور شد.
راهنمائیهایی برای مربی:
۱- حدیث شریف را به آرامش بخوان تا پیشتر شنوندگان آن را یاد گیرند.
۲- شرح را بخوان و با آرامش معانی پوشیده و دشوار آن را برایشان بیان کن.
۳- آنها را آگاه کن: که خواندن و نوشتن وسیلۀ دانش و معارف دینی و دنیای میباشد.
۴- ایشان را به آغاز و اطوار آفرینش خبر ده تا دو حقیقت برایشان روشن گردد، یکی بزرگی و عظمت خداوند در آفرینش، و دیگری آفریدن انسان از خاک و سپس از آب پست منی تا ناتوانی انسان را بدانند.
۵- به آنها بیاموز: که یادکردن نام خداوند در آغاز هر کاری مستحب و پسندیده است، چنانکه در گفتار پیامبر جآمده است.