درس ۳۰: حدیث جهاد تا وقتی که اسلام را بپذیرند
قول النبي ج: أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّى دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّ الإِسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ. پیامبر جفرموده است: مأمور شدم که با مردم بجنگم تا گواهی دهند که معبودی نیست به جز الله و این که محمد فرستادۀ خداست و نماز را به پای دارند و زکات را بدهند. چون این اعمال را انجام دادند خونها و اموال خود را از تعرض من حفظ کردند. مگر به حق اسلام و حساب کردارشان با خدا است. (رواه البخاری)
شرح: فرموده پیامبر ج: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ»: یعنی پروردگار بزرگم و صاحب، مالک و معبود من که جز وی معبودی ندارم، به من فرمان داده است که مردم را به ایمان به خدا و رسولش دعوت کنم اگر قبول نکردند با ایشان جنگ کنم: «حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ» تا گواهی دهند که معبودی به جز الله نیست و محمد جپیامبر خداست. این به مرتبۀ اول و بعد «وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ»، نماز را فوراً بعد از اقرار به این شهادت به پای دارند. بعد «وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ» یعنی هنگامی که شروط وجوب زکات که همانا نصاب و گذشتن سال یا پختهشدن میوهها و کوبیدن خرمنها است تکمیل شود، زکات را ادا کنند. فرمودۀ پیامبرج: «إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ» یعنی چون کلمۀ شهادت را گفتند و نماز را به پا داشتند و زکات را دادند، میفرماید: «عَصَمُوا مِنِّى دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّ الإِسْلاَمِ» از من خونها و اموال خود را حفظ کردهاند، مگر به حق اسلام مثل این که کسی را بکشد تا کشته شود یا دزدی کند که دست وی را قطع کنند یا مال مردمان را تلف کند که از وی تاوان آن را بگیرند. باز پیامبر جمیفرماید: «وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ» یعنی در آنچه از عقیده، کردار و گفتاری که پنهان کردند خداوند در قیامت به آنها محاسبه میکند زیرا حکم شرعی به ظاهر، جاری میگردد تنها خداوند است که بر امور پوشیده آگاهست و از آنها بازرسی میکند.
راهنمائیهایی برای مربی:
۱- حدیث شریف را بخوان و تکرار کن تا بدانی اکثراً آن را یاد گرفتهاند.
۲- شرح مطالب را بخوان و به هر جمله توقف کن و معانی آن را بازگو و شرح ده تا معنی آن فهمیده شود.به آنها بفهمان: که بر رهبران مسلمانان واجب است تا با کافران به آنچه پیامبر ججنگیده است بجنگند زیرا ایشان خلیفه و جانشین پیامبر هستند.به آنها تعلیم ده: که ترک نماز مانند ندادن زکات کفر است، اگر چنین نبودی پیامبر جبا مردم بدان سبب جنگ نکردی.
۳- به ایشان بگو: که خون و مال مسلمان محفوظ است مگر هنگامی که جنایتی از وی سر زند تا ریختن خون و یا گرفتن مالش واجب گردد.
آنها را آگاه کن: که حاکم مسلمان باید به ظاهر حکم کند و حق ندارد که از باطن و اسرار جستجو کند بلکه آن را به خداوند واگذارد چون خداوند عالم به غیب است، ﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا يَدۡخُلِ ٱلۡإِيمَٰنُ فِي قُلُوبِكُمۡۖ وَإِن تُطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا يَلِتۡكُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِكُمۡ شَيًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٤﴾[الحجرات: ۱۴]. پیامبر جمیگوید: من مأمورم تا بظاهر حکم برانم و خداوند است که بر امور پنهان علم دارد.