خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

ستایش مخصوص الله است که علمش به همه‌ی کائنات احاطه دارد و قدرتش زمین و آسمان‌ها را در برگرفته است.

با نور وحی قلب‌ها را زنده نگه میگرداند همانگونه که زمین را بوسیلهی باران.

شان علم را بلند گردانید و قدر علما را افزونی داد:

﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ... [المجادلة: ١١].

«الله كسانى از شما را كه ایمان آورده و كسانى را كه دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند».

و گواهی میدهم که معبودی به حق جز الله وجود ندارد که بدون شریک است و گواهی میدهم که محمد بندهی الله و رسولش است که رسالت را رساند و امانت را ادا کرد و برای امت خیرخواهی نمود و در راه الله به شایستگی جهاد نمود تا آنکه به دیدار حق شتافت

خداوندا درود و سلام بفرست بر او و بر خاندان نیک و پاکش و بر صحابه‌اش و بر تابعین و کسانی که تا قیامت از آن‌ها پیروی کنند.

اما بعد: تقوای الله را آنگونه که شایسته‌ی وی است پیشه دارید. و به ریسمان محکم اسلام چنگ بزنید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢

[آل‌عمران: ١٠٢].

«ای مومنان! آنگونه که شایسته‌ی است تقوای الله را پیشه کنید و نمی‌رید مگر در حالی که مسلمانید».

بندگان الله: یک ویژگی است که معیار تفاوت میان امت‌ها را تشکیل میدهد و ارزشی است که کشورها و ملتها به آن میبالند و دستاوردی است که همه ادعای آن را دارند گرچه فاقد آن باشند و همه خلاف آن را از خود دور میدانند اگر چه در آن‌ها باشد

آن، ارزشی است که شرعتها و عقلها به سویش فرامیخوانندو اهل شرف و نجیبان برای آن رقابت میکنند.

این ارزش اولین چیزی است که انسان به آن گرامی داشته شد و در روز وجود از آن برخوردار شد. ای مسلمانان؛ آن چیزی نیست جز ارزش علم:

﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ... [البقرة: ٣١].

«و خداوند به آدم تمام نام‌ها را آموزش داد و سپس آن‌ها را بر ملائکه عرضه کرد».

ای مسلمانان از آن روز که آدم در آن دانشی آموخت علم و انسان با هم همراه بودهاند که هر کدام بر دیگری اثر گذاشتهاند، و هرگاه دانشی نافع در یک ملت یافت شود، آن امت راهیاب میگردد و رفتار آن امت را راست گردانده و در پلههای تمدن بالا میبرد.

قصد ما بیان اهمیت علم و فضیلتش نیست که این در درون همهی انسان‌ها مستقر شده و از بدیهیات گردیده است

در گذر زمان دانش شعبه شعبه گردیده و متعدد شده است اما با این وجود میتوان علم را زیر دو دسته تقسیمبندی کرد:

علم شریعت و دین و علم طبیعت و تحربی.

این دو علم بشر را در طول تاریخ به سوی خود جذب کردهاند گاه از این بهره گرفتهاند و گاه از این

و بشر به هر دو یا به یکی از این دو دانش مشغول بوده است.

در قرنهای گذشته معمولا علوم شریعت و ادیان نزد ملتها از اولویت برخوردار بوده

و اهل این علم از احبار و علما همنشین پادشاهان بودند و نزد فرمانروایان دارای نظر و مشورت بودهاند و همیشه نزدیکی مردم به شریعت به نزدیکی علما و والیان امر بستگی داشته است و هر اندازه این دو از هم دور بودهاند به همان اندازه امت از دین خود دور بوده.

این نزدیکی و همگرایی در قرن نخست هجری به وضوح به چشم میخورد، بدین ترتیب امت اسلام راه هدایت را در پیش گرفته و به دنبال این نهضت دینی نهضتی دنیایی نیز پاگرفت که در پی آن علوم تجربی بسیاری رشد کرد تا جایی که میشود گفت این قضیه همیشگی است.

به طوی که میشود گفت هر نهضت صحیحی در تاریخ اسلام به دنبالش نهضت دنیایی در پی داشته است و میشود برای این موضوع در قرآن نیز اشارههایی یافت:

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ [الأعراف: ٩٦].

«و اگر مردم شهرها ايمان آورده و تقوا پیشه می‌کردند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏گشوديم».

ای مسلمانان: در قرن گذشته و در اواخر قرن قبل از آن بر بشر از علوم دنیا درهایی گشوده شد که در گذشتگان آن‌ها سابقه نداشته است و نوعی انفجار معرفتی و اکتشافی رخ داد و این علوم و معارف به برتری سیاسی و صنعتی انجامید که به همراه آن تولید فکری و ادبی گرانباری رخ داد و بشر را به وضعیت رفاه نسبی منتقل کرد و این دانشها صاحبان خود را به آقایی رساند و آنان را قادر کرد که نفوذ خود را بر بسیاری از کشورها از طریق استعمار و اشغال گسترش دهند.

و اینجا همان احساسی برای ملتهای مغلوب پیش آمد که معمولا برای شکستخوردگان رخ میدهد، حالتی که اهل تاریخ و جامعهشناسی آن را تقریر کردهاند و آن این است که که همیشه مغلوب در لباس و رسوم و نشانهها و دیگر چیزها، خود باختهی غالب است.

و این بار پیروزی و غلبه از آن غیرمسلمانان بود، در زمانه ای که آنان در امر دین و دنیای خویش ضعیف شده بودند.

این بار بیشتر مسلمان مورد ضربه قرار گرفتتند، نه تنها در بدن و پوستشان بلکه در افکار و درون خویش، و هنگامی که یک ملت به این درد ویرانگر یعنی بیهویتی دچار میشود بیشترین نشانههای بیماری در خودباختگی کشنده در برابر دیگر ملتها و برگرفتن ناآگاهانه از روش و برنامه و نظامها و ارزش‌های آنان، خود را نشان میدهد.

و از آنجایی که طرف پیروز دین و دینداری را کنار نهاده و علوم شریعت و دین را به حاشیه برده و از ارزش و مقام علمای دین کاسته بود این بیماری به بسیاری از سرزمین‌های مسلمان نیز که زیر یوغ استعمارگر بودند سرایت کرد.

اما خداوند این سرزمین مقدس را حفظ کرد تا آنکه دست استعمار به آن نرسید. هنگامی که بسیاری از کشورهای مسلمان در آن مدت برنامههای آموزشی خویش را تدوین کردند و موسسات آموزشی و دانشگاهی خویش را تشکیل دادند سهم علوم شرعی از این دانشگاه‌ها بسیار ناچیز بود و سهم جوانان مسلمان نیز از این علوم بس اندک بود.

با وجود این سهم کم برای دروس اسلامی در بسیاری از مدارس قبول شدن در این دروس شرط قبولی در سال تحصیلی نبود. اینچنین، نسل‌هایی از مسلمانان به وجود آمدند که از تاریخ خود جدا بودند و نسبت به احکام دین خود آگاهی کمی داشتند.

آگاهیشان از تاریخ غرب بیشتر از آگاهیشان در مورد تاریخ سرزمینشان بود و از زندگینامهی رهبران استعمارگر و دانشمندانش چیزهایی میدانستند که دربارهی بزرگان خود نمیدانستند اما دانششان نسبت به امور دینشان را تنها باید به خداوند شکایت برد.

با این وجود سرزمین‌های اسلامی از پایگاههای علم شرعی خالی نماند و این پایگاهها تلاشی از خود بروز دادند که اثرش فراگیر شد و خداوند به وسیلهی این مراکز علم شریعت و علمای آن را حفظ کرد که از این مراکز میتوان به الازهر در مصر و همچینن مراکز علمی در این سرزمین پاک اشاره کرد که این مراکز بذرهای اصلی دانشگاههای اسلامی گردیدند که خداوند به وسیلهی آنان مسلمانان را مورد منفعت قرار داد که برای تدریس علوم شریعت به پاخواسته و جویندگان علم از نقاط مختلف به سویشان شتافتند.

به همراه آن میتوان از حلقههای علمی در مساجد و مراکز علمی در دیگر سرزمین‌های مسلمان نام برد.

ای مسلمانان:

آنچه گذشت هرگز به معنای کوچک شمردن علوم تجربی و طبیعی نیست و نه به معنای چشمپوسی از مهارت‌هایی است که در خدمت اهداف دنیاییاند. زیرا علومی که در خدمت دنیای مردم و زندگی آنان است یادگیری برخی از آن‌ها و یاد دادن آن زیر واجب کفایی قرار میگیرد.

ولی تاسفبار این است که نگاهت را به بسیاری از کشورهای مسلمان بیندازی و ضعف و بیتفاوتی نسبت به علوم شریعت را مشاهده کنی و ببینی که قبول در مراکز و دانشگاههای دینی بسته به نیاز بازار کار و یا موقعیت شغلی آن است گو اینکه علم شریعت برای اهداف این دنیایی باشد.

کما اینکه وقتی میبینی در بسیاری از دانشگاههای اسلامی پیشرو در جهان اسلام تخصصهای غیر شرعی با تخصصهای دینی تداخل میکند، گو اینکه مشغول شدن این دانشگاهها به علوم شرعی کافی نیست، که تنها نیروها و توجه‌ها به همین تخصص مشغول گردد، یا چنانکه دانشگاه‌های اسلامی پیشرفته و پیشرو خوانده نمیشود، مگر آنکه علوم دیگر را در کنار علوم شریعت داشته باشد.

با وجود آنکه ما نسبت به گردانندگان این دانشگاهها گمان نیک میبریم با این وجود باید همه را به اهمیت و عظمت علوم شرعی تذکر داد و همینطور به عظمت سرچشمه و ثمرات این علوم و اینکه این علوم برای امور دین و دنیا لازم است و به نیاز جهانیان به این علوم و اهمیت آن برای امت تذکر داد.

ما نباید در برابر رقابت مردم و اهمیت شدیدی که آن‌ها به دیگر دانشها میدهند دچار ضعف شویم و اعتماد به خویشتن و ارزش علوم شرعی خویش را از دست بدهیم، که این علوم از آسمان سرچشمه گرفته، و نخستین معلمان آن انبیاء و رسل بودهاند و ثمرهی آن خوشبختی بندگان در دنیا و آخرت است و علم شرعی به دارندهی خود خیریت میبخشد.

پیامبر ما صلی الله علیه وسلم دراین باره میفرماید:

«هرکه الله نسبت به وی ارادهی خیر کند، وی را در دین آگاه میگرداند».

که به دست آوردن فهم و دانش برای یک مسلمان دستاوری است برای جامعهی وی، اگر یکی از افراد یک جامعه اهل خیر شود حتی اگر به دیگران نفع نرساند، برای آن جامعه یک دستاورد محسوب میشود حال چگونه است اگر به علم خود عمل نموده و آنرا به دیگران نیز برساند.

این علم میراث پیامبران است و پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:

«علما وارثان پیامبرانند و انبیاء دینار و درهم به ارث نگذاشتهاند پس هرکه این میراث را برگرفت، بهرهای افزون برده است».

علم شرعی و دارندگان آن در دنیا و آخرت پیشتاز و پیشروند و رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید که «معاذ بن جبل در روز قیامت در پیشاپیش علما خواهد بود».

ای مسلمانان: علمای شریعت را دریابید که علمای ربانی دارند دار فانی را ترک میگویند و اهمیت به این علم دارد ضعیف و کم میشود، و جهان در تاریکیهای جهل نسبت به الله و آخرت آشفته و سرگردان است و اخلاق و ارزش‌ها در تاریکیهای سیاست و تبلیغات و اقتصاد و قانونگذاریها از بین میروند و میبینی که برخی با نادانی و هوای نفس در مسائل دین دخالت کرده و برخی دیگر که در احکام دین با غلو و تعصب، سختگیری میکنند.

همهی این‌ها نتیجهی به حاشیه راندن علم شرعی حقیقی است و پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:

«خداوند علم را انگونه از سینهی علما برنمیدارد بلکه آن را با برداشتن علما برمی‌دارد تا وقتی که عالمی باقی نمیماند، آنگاه مردم سرانی نادان را برمیگزینند و از آنان می‌پرسند و آنان نیز بدون دانش فتوا میدهند. پس گمراه شده و گمراه میکنند».

نیاز مردم به علما و به علم شریعت به مانند نیاز تشنه به آب و به مانند نیاز غریق به هوا است مخصوصا در دوران درگیری هواها و خواستهها هم اکنون میتوانی غربت مراکز علم شرعی را مشاهده کنی.

و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودهاند:

«اسلام غریبانه آغاز شد و دوباره به مانند آغاز خود به غربت بازخواهد گشت پس خوش به خال غریبان» [به روایت مسلم].

و در روایتی دیگر به سند حسن آمده است:

«علم غریبانه آغاز گردید و دوباره به غربت بازخواهد گشت».

ای دلسوزان! اگر ما قصد اصلاحی و بازسازی مراکز علم شرعی را داشته باشیم این امر مجال‌های خود ر دارد از جمله مجال تزکیه روحی طالبان علم و اهمیت به مسائل نوین علمی شرعی و پیشرفت وسائل آموزش و روشهای آن و بازسازی ترتیب برنامههای آموزشی و راههای آن و حمایت از مراکز پژوهشی علمی و دیگر مجال‌ها که انسان‌های مخلص متخصص از آن عاجز نیستند.

باید بدانیم که علومی که وارد دانشگاههای شرعی متخصص میشود خود دارای دانشگاههایی هست که به خوبی و توسط متخصصین در طول و عرض کشور اداره میشود، اما دانشگاههایی که به تدریس علوم شرعی میپردازند در دنیا کم هستند و آنانی که به روش صحیح پیش میروند نیز کمتر از کم! حال باید گفت پس از این از این تعداد کم چه باقی خواهد ماند؟

باز میگویم: بحثی بر سر اهمیت علوم طبیعی و تجربی نیست که این قضیهای واضح است و وجود دانشگاههای متخصص در این علوم نیز امری مطلوب است اما این به این معنا نیست که این علوم عرصه را بر علوم شرعی تنگ سازد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

﴿۞وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢ [التوبة: ١٢٢].

«و شايسته نيست مؤمنان همگى براى جهاد كوچ كنند پس چرا از هر فرقه‏اى از آنان دست‌هاى كوچ نمى‏كنند تا دست‌هاى بمانند و در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند باشد كه آنان از كيفر الهى بترسند».

الله برای من و شما در قرآن بزرگ برکت دهد و ما و شما را به آنچه در آن از آیات و ذکر حکیم است نفع برساند این سخنم را میگویم و از الله برای خود وشما طلب آمرزش میکنم پس از او آمرزش بخواهید که او غفور و رحیم است.