خطبهی اول:
ستایش از آن الله است. او را حمد میگویم که هرکه به او پناه آوَرَد بیش از خواستهاش او را عطا میکند و هرکه از او بخواهد بیش از آن چه خواسته نصیب وی میشود. شکر و سپاس شایستة اوست که هر کس روی به سوی او آوَرَد با عفو و قبول و آمرزش بر وی منت مینهد، و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنها و بیشریک است و گواهی میدهم که سرور و پیامبر ما محمد، بنده پیامبر اوست. او که راههای هدایت را تبیین نمود و دین را به طور کامل به ما رساند. درود و سلام و برکات خداوند بر او و بر اهل بیت و یارانش باد که شریعت پروردگارشان را به طور کامل برپا نمودند، و همچنین بر تابعین و کسانی که به نیکی از آنان پیروی نمایند...
اما بعد:
ای مسلمانان، شما و خود را به تقوای خداوند عزوجل سفارش میکنم، تقوای او را پیشه سازید و پیش از پایان عمر برای رهایی و خوشبختی خود راهی بجویید و از قرنهای گذشته و پیشینیان عبرت گیرید. از قبور، حالِ مردگان را بپرسید زیرا خردمند آن است که عاقبت را در نظر میگیرد و هرکه از مرگ ناگهانی جان به در بَرَد ناگزیر گرفتار پیری میشود. آیا حال رفتگان برای عبرتِ ماندگان کافی نیست؟!
ای بندة خداوند، اگر برای انجام کار نیکی عزم خود را جزم نمودی، آن را هر چه زودتر انجام بده که مرگ سررشته را قطع میکند و آخرت نیز عرصة جبران نیست و آنکس که مست هوا و هوس است سخت است که به عقل آید.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِكُمۡ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩ وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِيٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٠ وَلَن يُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١١﴾ [المنافقون: ٩-١١].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید مالها و فرزندانتان شما را از یاد الله مشغول نسازد و هرکه چنین کند همانهایند که زیانکارانند (٩) و از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید پیش از آنکه مرگ یکی از شما در رسد و بگوید پروردگارا ای کاش مرا به اجلی نزدیک مهلت میدادی تا آنکه صدقه میدادم و از نیکوکاران میشدم (١٠) و الله هیچ نَفسی را آنگاه که اجلش سر رسد به تاخیر نمیاندازد و الله به آنچه میکنید آگاه است».
سخنمان دربارة خطری است عظیم که بزرگترین بدیها و فسادها را در پی خود دارد. چه قلبها که به واسطة این عادت خطرناک به خون نشسته و چه بسیار روابط خویشاوندی که قطع گردیده و بیگناهانی که به سبب آن جان خود را از دست دادهاند و مظلومانی که بیگناه شکنجه شده و زنانی که از همسر خود جدا شدهاند... چه بسیار زنان پاکدامنی که تهمت ناروا نثارشان شده و آبروهایی که ریخته شده و خانوادههایی که از هم پاشیده شده و خانههایی که ویران شدهاند... بسا فتنههایی که از آتش این عادت بد روشن شدهاند و باعث دشمنی و جدایی در سطح اشخاص و خانوادهها و کشورها و منطقهها شده و روابط را به تباهی کشانده و مردم را نسبت به هم بدبین نموده و جایی را برای آرامش و صلح باقی نگذارده است.
این، بیماری خطرناکی از بیماریهای قلب و آفات زبان و یکی از دردهای جوامع است. دوران ما با امکانات رسانهای و ارتباطی خود نیز به انتشار این پدیده و آثار آن کمک کرده است. آیا دانستید دربارة چه دردی سخن میگوییم؟!
سخن ما دربارة آفت خطرناک سخنچینی و دو به هم زنی است، یعنی نقل سخن مردم میان آنها به قصد بدی و ایجاد کینه. سخنچینی اساس پیمانشکنی و بدی است؛ خداوند متعال خطاب به پیامبرش میفرماید:
﴿وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ ١٠ هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِيمٖ ١١ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِيمٍ ١٢ عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ ١٣﴾ [القلم: ١٠-١٣].
«و از هر بسیار قسمخورِ بیارزش پیروی مکن (١٠) آن که عیبجوست و برای سخنچینی گام برمیدارد (١١) مانعِ خیرِ متجاوزِ بسیار گناهکار است (١٢) سنگدل، و گذشته از آن زنا زاده است».
صفتهایی در پی هم، که هر یک بدتر از دیگری است. «حَلّاف»، یعنی کسی که بسیار قَسَم میخورد، چون او از درون خود خبر دارد و میداند که راستگو نیست و مردم به او اعتماد ندارند، «مَهین» یعنی حقیر و بیارزش حتی اگر در ظاهر باعظمت و بزرگ به نظر آید زیرا او خود، خودش را گرامی نداشته و برای مردم احترام و ارزش قائل نشده است، حقارت صفتی است که ممکن است در ذات انسان باشد حتی اگر دارای جاه و مال و جمال باشد.
«هَمّاز» کسی است که با اشارة چشم و ابرو و با سخن و اشاره و در حضور یا پشت سر شخص، عیبجویی او را میکند.
«مَنَّاعٍ لِلْخَیرِ» یعنی خیر و خوبی را از خود و از دیگران باز میدارد. او «معتدی» است یعنی حق و عدل و انصاف را زیر پا مینهاد و به حریم آن تجاوز میکند چه رسد به آنکه اهل نیکی و نشر خوبی و محبت باشد.
او «اثیم» یعنی بسیار گناهکار است، در بدیها و محرمات افتاده است، «عُتُلّ» است یعنی بسیار سنگدل، حتی اگر ظاهرا نرمی و نرمدلی مصنوعی از خود به نمایش گذارد. «زَنیم» است و بد، از آزار رساندن به دیگران خوشش میآید و با بدی رساندن و کاشتن بذر کینه میان دیگران لذت میبرد.
شخصِ نَمّام، دو رو است؛ با گروهی طور دیگری است و با گروه دیگر به رنگی دیگر، و براساس موقعیت و منفعت شخصی خود رنگ عوض میکند. جز به هدف کینه و دشمنی و یا همراهی با بدان یا حُب سخن گفتن و خودنمایی در مجالس و یا با هدف ضربه زدن به کسانی که دربارةشان سخنچینی میکند، سخن نمیگوید.
سخنچینِ بدخواه، خود را فراموش میکند و به عیب دیگران مشغول میشود، اگر خوبی از کسی دید پنهانش میدارد و اگر بدی دید منتشر میکند، و اگر نه بدی دید و نه خوبی رو به دروغپردازی میآورد.
سخنچینان و پاپوشسازان دین خود را به دنیای دیگران فروختهاند و با به دست آوردن رضایت مردم خشم خداوند را به جان خریدهاند، مردمداری کردهاند و تقوای خداوند را زیر پا گذاشتهاند.
سخنچین، زبانش شیرین است و قلبش آتشین، در چند لحظه چنان فسادی به بار میآورد که جادوگران در یک سال نمیکنند! نه اهل شهامتند و نه دارای مروت. حقا که سخنچین چه بار سنگینی از گناه و جُرم بر دوش دارد و برای همین است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرماید: «سخنچین به بهشت وارد نمیشود» [متفق علیه از حدیث حذیفه رضی الله عنه].
همچنین روایت شده است که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از کنار دو قبر عبور کردند و فرمودند: «این دو دارند عذاب میبینند و [ظاهرا] در مورد گناه بزرگی عذاب نمیشوند، اما [در واقع] آن گناه بزرگی است؛ یکی از آن دو سخنچینی میکرد و دیگری خود را از ادرارش پاک نمیداشت» [متفق علیه].
و در حدیثی که مسلم از حدیث عبدالله بن مسعود ـ رضی الله عنه ـ روایت کرده آمده است که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «آیا به شما بگویم که بهتان چیست؟ آن سخنچینی میان مردم است».
و در حدیثی دیگر آمده است که فرمودند: «در روز قیامت بدترین مردم نزد خداوند را شخصی مییابی که دو روست، نزد یک گروه با یک چهره و نزد گروه دیگر با چهرهای دیگری میرود».
ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «سخنچین بدترین خلق خداست».
امت بر تحریم سخنچینی و دو به هم زنی اتفاق دارند زیرا از بزرگترین گناهان و از جملة کبائر است و در حدیث آمده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «بدترین بندگان خداوند آناناند که سخنچینی میکنند و میان دوستان جدایی میافکنند و برای بیگناهان و بیخبران قصد بد دارند» [به روایت احمد].
سخنچینی بر دروغ و حسادت و نفاق استوار است که این نهایت پستی است و در بدی و زشتی بدتر از آن نمیتوان تصور نمود.
سخنچینی بدترین آفتی است که به جان فضیلتها افتاده و رابطهها دچار آن شدهاند و این خصلت بد میتواند از طریق سخن و نوشتن و حتی با ایما و اشاره باشد.
برادران و خواهران گرامی:
سخنچینی و دو به هم زنی گاه به جان خانوادهها و همسران میافتد، خانههای آباد را به آتش خود میسوزاند و در میان خانوادهها تفرقه و شکاف ایجاد میکند. سینهها را چرکین نموده و روابط خویشاوندی را قطع نموده و به تخریب مسئولان و کارفرمایان میپردازد.
لازم است بزرگان و صاحب منصبان و علما از برخی همنشینان خود که در دینداری و امانتداری ضعیفند و خشنودی مردم را با خشم خداوند میخرند برحذر باشند. شایسته است این بزرگان دربارة چیزهایی که به آنها میرسد دقت کنند و در مورد درست یا نادرست بودن آن تحقیق نمایند تا آنکه ناخواسته دست مفسدان باز نشده و بیگناهان مورد مجازات قرار نگیرند.
از جمله مواردی که باید بسیار در مورد آن دقت نمود و به شدت نسبت به آن هشیاری پیشه ساخت اخباری است که رسانهها منتشر میکنند یا برخی نویسندگان مینویسند که فلان و بهمان چنین و چنان گفتهاند.
در دوران جنگها و فتنهها و نا آرامیها و شایعات قضیه سختتر و پیچیدهتر میشود که این خود نیازمند احتیاط و مراقبت بیشتری است، گذشته از این که چه بسا این سخنان و نظرات آکنده از دو به هم زنی و سخنچینی به سادگی در همة دنیا منتشر میشود، سخنانی که گویندگان آن براساس قاعدة ظلمانی «هدف وسیله را توجیه میکند» به نشر آن میپردازند.
ای مسلمانان:
کسی که نزد وی سخنچینی کردند یا بد کسی را گفتند یا در مجلس نمامی حاضر شد یا از سخنچین چیزی شنید نباید او را راستگو بپندارد زیرا چنین کسی فاسق است و خداوند دربارة خبر فاسق گفته است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ ٦﴾ [الحجرات: ٦].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر فاسقی خبری برای شما آورد خوب آن را وارسی کنید که مبادا از روی نادانی گروهی را مورد آسیب قرار دهید و سپس برای آنچه کردهاید پشیمان شوید».
همچنین لازم است از چنین اخلاق و منشی متنفر بود زیرا چنین کاری از بزرگترین گناهان است.
شایسته و زیبا است که انسان مسلمان نسبت به برادری که از وی سخنی را نقل میکنند بدگمان نباشد، و اگر سخنی به او رسید یا چیزی در مورد او دانست آن را دنبال نکند و دست به تجسس نزند، واجب است که انسان مسلمان از اینکه صفت سخنچین به خود گیرد برحذر باشد و هر چه را میشنود و هر چه را که به او میرسد نقل نکند.
همچنین قبل و بعد از همة اینها تقوای خداوند را در نظر گیرد و نصیحت و خیرخواهی پیشه سازد و اینگونه سخنان را با حکمت و نصیحت زیبا انکار نماید زیرا چنین خصلتی خطری است بزرگ و دارای اثری است ماندگار. شایسته است از روی خیرخواهی و دوستی و دلسوزی نسبت به برادران خود در راه هر آنچه باعث الفت میان قلبها و وحدت کلمه و حفظ مودت و دوری از تفرقه و کینه است، تلاش نماید.
پس هشیار باشید و با شنیدن هر خبری تحقیق نمایید و عجله نکنید و ببخشید و عفو پیشه سازید و بشنوید و اطاعت کنید.
مردی سخن امام لیث بن سعد را به والی مصر رساند و سعی کرد برای او پاپوش درست کند، والی، لیث را احضار کرد و گفت: این مرد از تو نقل میکند که چنین و چنان گفتهای. لیث گفت: «ای امیر از او بپرس چیزی که از من نقل میکند آیا من او را امین پنداشته بودم و او خیانت کرد و به شما نقل نمود که اگر چنین باشد شایسته نیست سخن خائن را بپذیری، و یا آنکه بر من دروغ بسته است که باز شایسته نیست سخن دروغگو را باور کنی» والی گفت: راست گفتی ای اباحارث.
و مردی به نزد وَهب بن مُنَبِّه آمد و گفت: فلانی دربارة تو چنین و چنان میگوید. وهب گفت: «آیا شیطان پستچی دیگری جز تو نیافت؟»
اما بعد، ای بندگان خداوند:
این صفت مذموم و ناپسند چه بسیار بیگناهان و بیخبران پاکدل را به قربانگاه کشانده است، چه بسیار فاجعهها که بار آورده و بسا جانها که از پی خود به قتلگاه برده است و مالها را که به غارت کشانده است و چه خانوادههایی را از هم پاشیده است. باعث آزار بسیاری از علما شده و مردم زیادی را از سرزمین خود در به در کرده و فاجعهها و مصیبتها به بار آورده و کودکان و مادران را از خانوادهی خود محروم ساخته. روزی مردم را قطع کرده است بیآنکه گناهی کرده باشند آن هم تنها به دلیل یک بدگویی و سخنچینی.
پس ای بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید که چه بزرگ است این نعمت خداوند بر بنده که مردم را برای فضلی که خداوند به آنان داده است مورد حسادت قرار ندهد و از نمامی و سخنچینی در امان مانَد و از بدگویی دیگران دوری گزیند. هرکه میخواهد سالم بمانَد باید که از سخن گفتن بسیار و افشای سِرّ مردم و پذیرش همة سخنان اجتناب ورزد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١ ٱلَّذِي جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ يَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣ كَلَّاۖ لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ ٦ ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ ٧ إِنَّهَا عَلَيۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ ٨ فِي عَمَدٖ مُّمَدَّدَةِۢ ٩﴾ [الهمزة: ١-٩].
«وای بر هر بدگوی عیبجو (١) آنکه مالی فراهم آورده و آن را میشمارد (٢) گمان میکند مالش او را جاودان میسازد (٣) هرگز! قطعا در آتش خُرد کننده فرو افتاده خواهد شد (٤) آن آتش برافروخته شدهی خداوند (٥) آتشی که به قلبها میرسد (٦) آتشی که آنها را فرا گرفته است (٧) در ستونهایی دراز».
خداوند من و شما را با هدایت کتاب خدا و سنت پیامبرش محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سود رسانَد. این سخن خویش را گفته و برای خود و شما از هرگونه گناه و معصیتی از خداوند آمرزش میخواهم. پس از او آمرزش خواهید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.